خوشبختي يعني قلبي را نشكني،دلي را نرنجاني ،آبرويي را نريزي و كسي از تو آسيب نبيند.
خوشبختي يعني بپذيري كه هيچ كسي كامل نيست و انسان جايزالخطاست.
خوشبختي يعني گذشته راببخشي تا تجارب دردناكش تكرار نشوند.
خوشبختي يعني شكر كني كه زنده اي ،احساس داري،دوستت دارند،و عشقي در قلب داري،و به يمن شاكر بودنت به آرزوها برحقت،خواهي رسيد...
ویرایش توسط omitis : 30th August 2014 در ساعت 04:02 PM
چه ساده میگذرند ساعت های عمرمان
و ما چه ساده میگذریم از این ساعت ها
(والعصر ان الانسان لفی خسر......)
بذار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش
اونکه هنوز دوستش داری اونکه هنوز هم نفسه
بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه
اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی
بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی
اگر چه بی خیالمی
بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که میشه یاد من میفتی.....
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
نـه کـه فقــط در آن شهــر،
نـه کـه فقــط در آن خيـابـان،
کـه در وجــب بـه وجــب خـاک اين دنيــا،
"يـک اتفـاق" منتظــر نشـسـته
تا مــن رد که مـي شـوم،
نـاگهــان بيـوفتـد و
تــو را بـه يـادم بيــاورد ..
ادمها را از ظاهرشان نشناسید بلکه از قلبشان بشناسید
آمیــــــــــــــــــــــ ــــــــــن
(الآن نوشتم اینو چون دیشب از عمق وجود حسش کردم تو خواب )
واقعاً ناسپاسیم
یعنی صحنه ی خیلی خاصی بود قابل وصف نیست ، و باز شخص اصلی خواب من بودم
با این که کلی وسیله برده بودم اما هیچ کدوم به کارم نیومد
یه جای دور افتاده و خاص
تو یه اتاقی نشسته بودم برای استراحت
با اینکه مادرم و چند نفر دیګه هم بودن اما هیچ کس نمی تونست به دیګری کمک کنه
اتاق آجری بود و مقاوم ولی یه هو بارونی ګرفت که ګِل از پنجره ها و زیر دیوارا میومد تو مثل لجن می خورد به سر و صورت آدم
کلی ګذشت و تحمل کردیم ، باد ، بوران ... خیلی وضع داغون بود
جو یکم آروم شد نزدیک سحر
خواستم برم حموم کل وسایل لازمه رو برداشتم
اما!
از در و دیوارش جونور میومد بیرون اونم عجیب غریب
هزارپاهای مشابه عقرب دو دم بزرګ + ...
و از دم در برګشتم
خداییش نا سپاسیم و قدردان داشته هامون نیستیم
هر چی بود تو خواب لمسش کردم و یاد این جمله افتادم که نوشتید
از یک جای آروم رفتم به جایی که هیچ کدوم از وسایل ضروریم کاربردی نداشت
خوابم مفهوم داشت ولی حس تفسیر ندارم
هر کسیم که بخونه بګمونم ارتباطش رو متوجه نشه چون در اون لحظه نبودین ، نمیشه از رو هوا تجسم کرد
همش اینجوری خواب می بینم ، باید تغییر جهت بدم
ویرایش توسط "VICTOR" : 31st August 2014 در ساعت 01:59 PM دلیل: ...
زندگی به من فهموند که آدما نه دروغ میگن....
نه زیر حرفشون میزنن
هرچی میگن صرفا احساسشون در همون لحظس....
نباید بهش اعتماد کرد....
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
هيچ شباهتی به يوسف ندارم...
نه رسولم,نه زيبايم,نه براي كسي عزيزم,نه چشم به راهي دارم...
فقط...
در " چاه " افتاده ام!!!
يافته هايت را با باخته هايت مقايسه كن
اگر خدارا يافتي هرچه باختي مهم نيست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)