- - - به روز رسانی شده - - -
خدایا خیییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییلی ممنونم
این شعر خیلی زیباست......
پس از آفرينش آدم ،خدا گفت به او :
نازنينم آدم
با تو رازي دارم
اندکي پيشترآي
آدم آرام و نجيب ، آمد پيش
زير چشمي به خدا مي نگريست
محو لبخند غم آلود خدا
دلش انگار گريست
نازنينم آدم
ياد من باش…
که بس تنهايم
بغض آدم ترکيد
گونه هايش لرزيد ،
به خدا گفت:
من به اندازه ي
من به اندازه ي گلهاي بهشت ......نه .....
به اندازه عرش ... نه.....نه...
من به اندازه ي تنهاييت ، اي هستي من
دوستدارت هستم
آدم ، کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر مي داشت
راهي ظلمت پر شور زمين
زير لبهاي خدا باز شنيد
نازنينم آدم
نه به اندازه ي تنهايي من
نه به اندازه ي عرش
نه به اندازه ي گلهاي بهشت
که به اندازه يک دانه ی گندم ،
تو فقط يادم باش ،
نازنينم آدم
نبري از يادم
ویرایش توسط کاساندان : 18th February 2015 در ساعت 10:35 PM
- - - به روز رسانی شده - - -
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)