http://www.negineiran.ir/article_3209_0.html
5. سازمان در عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی
در خرداد ١٣٦٦، به مناسبت سالگرد اولین تظاهرات مسلحانهی سازمان علیه جمهوری اسلامی در ایران- که در سال١٣٦٠ انجام شده بود- اعضا و هواداران مجاهدین در سیستمی موسوم به "ارتش آزادیبخش ملی" سازمان یافتند.(57) از این به بعد عملیاتهای سازمان، از شکل عملیاتهای چریکی منظم در سطوح دسته، گروهان و گردان به لشکرکشی به پایگاههای مرزی ایران در سطح تیپ (با مقیاس سازمان) تغییر پیدا کرد و عملیاتهای محدود به تدریج جای خود را به عملیاتهای متوسط (آفتاب و چلچراغ) و در نهایت عملیات بزرگ (فروغ جاویدان) دادند.
در 29 خرداد 1366، یک سال پس از استقرار کامل تشکیلات سازمان در عراق و درآستانهی سیام خرداد، پیام رجوی مبنی بر اعلام تأسیس "ارتش آزادیبخش ملی" منتشر شد. بعدها، سیام خرداد به عنوان روز تأسیس ارتش سازمان تثبیت شد و سازمان با پیوند دادن این موضوع به آغاز شورش مسلحانه و علنی سازمان در سال1360 تأکید داشت که استراتژی جدید در ادامه همان استراتژی خرداد1360شکل گرفته است. رجوی در اطلاعیهی تشکیل ارتش آزادیبخش، آن را بازوی استقرار و پراقتدار خلق و یکی از حلقههای مفقوده در تاریخ جنبشهای رهاییبخش مردم ایران در دوران معاصر برشمرد. صدام حسین نیز در دیدار با رجوی تشکیل این ارتش را به وی تبریک گفته و آن را ارتشی نامید که برای صلح مبارزه میکند.(58)
پس از اعلام تشکیل ارتش آزادیبخش که با تبلیغات فراوان و اغراقآمیز در رسانههای گروهی منطقه و غرب مطرح شد، سازمان با کمک ارتش عراق، بر کمیت و کیفیت عملیاتهای خود افزود.(59)
در طول هشت سال جنگ، به دلایل گوناگونی از جمله تغییرات استراتژی و تاکتیک دو کشور و نوسانات وضعیت سیاسی و نظامی آنها، مناطقی از خاک ایران و عراق برای مدتی در تصرف دیگری قرار میگرفت و دست به دست میگشت. البته از ابتدا تا پایان جنگ، ارتش متجاوز بعث عراق که با حمایت ابرقدرتها و دیگر متحدان منطقهیی و غربیاش به سرزمین ایران تجاوز کرده بود، همواره قسمتهایی از خاک ایران را در تصرف خود داشت.
عراق که با افزایش پشتیبانی علنی شوروی، امریکا و کشورهای اروپای غربی، توسعه و گسترش ارتش خود را آغاز کرده بود، در سال1366 و در واکنش به پیروزیهای قبلی نظامیان جمهوری اسلامی ایران، با شدت بیشتری این کار را دنبال کرد و سازمان رزم ارتش خود را متناسب با استراتژی جدید گسترش داد. انبوه سلاحهای کشتار جمعی و تجهیزات مدرن نظامی نیز به عراق ارسال شد، تا آنجا که پیشرفت سریع برنامههای تسلیحاتی عراق در آن سال، "انقلاب در تأسیسات و نهاد نظامی" این کشور خوانده شد.(60)
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت که تشکیل ارتش سازمان در متن استراتژی جدید "تهاجمی" ارتش صدام و در جهت اهداف و منافع نظامی و سیاسی حکومت بعث عراق بوده است. در واقع، پس از فتح فاو به دست نیروهای ایران، سردمداران عراق درصدد تغییر وضعیت نظامی خود برآمده و به بازسازی، آموزش و تجدید سازمان ارتش این کشور پرداختند. از آنجا که در دو سال آخر جنگ، عراق با تهدیدی جدی در جبهههای جنوب مواجه نبود، این فرصت را یافت که استراتژی تهاجمی در پیش بگیرد؛ با افزایش تعداد فراخوان نیرو از یک مورد به سه مورد در سال و همچنین آمادهسازی 100هزار نفر از مشمولان جدید، سازمان رزم عراق به طور چشمگیری گسترش یافت، به گونهیی که این کشور در سال 1366 توانست 59 لشکر را در 7 سپاه سازماندهی کند. همین گسترش سازمان رزم، زیربنای استراتژی جدید تهاجمی عراق را تشکیل میداد.(61)
بدین ترتیب، عراق که در سال 1359 با 12 لشکر به ایران حمله کرده بود، در سال 1366، 59 لشکر مجهز و آموزشدیده به مصاف نیروهای جمهوری اسلامی ایران آورد که ارتش کوچک سازمان مجاهدین در دل این مجموعهی بزرگ وظیفهی مشارکت در برخی عملیاتهای ایذایی و صدمه زدن به واحدهای کوچک پراکندهی نظامی ایران در مناطق مرزی را برعهده داشت. چون نیروهای سازمان با پوشیدن لباس شبیه رزمندگان ایرانی و سخن گفتن به زبان فارسی میتوانستند عملیات فریب را در موارد زیادی اجرا کنند و تخلیهی اطلاعاتی سریع اسرا را انجام دهند، به یگان ویژهیی با تواناییها و کارکردهای اختصاصی در ارتش عراق، تبدیل شدند. برای مثال در مناطق جنوبی، بیشترین تلاش منافقین در خطوط پدافندی ارتش ایران و با هدف گرفتن اسیر و تخلیه اطلاعاتی آنها انجام میشد.
از سوی دیگر نیروهای مبارز عراقی با حمایت جمهوری اسلامی ایران، تشکل نظامی یافته بودند و عملیاتهای آنها علیه ارتش صدام در خاک عراق و مناطق جنگی رو به افزایش بود. با توجه به این موضوع، میتوان تشکیل ارتش سازمان را واکنش و حرکت انفعالی حکومت بعث در برابر شکلگیری نیروی مبارزان عراقی تحت نظر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به شمار آورد. البته گفته میشود که کمیت و کیفیت عملیاتهای نیروهای مبارز عراقی به مراتب بیشتر و مؤثرتر از اقدامات سازمان بوده است. برای نمونه در دو ماه مرداد و شهریور1366، این نیروها بیش از 120 مورد عملیات تهاجمی و تدافعی و کمین در شمال عراق اجرا کردند.(62)
پس از تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل دربارهی جنگ ایران و عراق در29 تیر1366 و عدم پذیرش فوری آن از جانب ایران، ارتش عراق و سازمان، حملات نظامی خود را به شدت افزایش دادند. در اول مرداد ماه این سال، تعداد زیادی از نیروهای ارتش سازمان نیمهشب به یک پایگاه کوچک نظامی در منطقهی مرزی چنگوله در نزدیکی شهر مهران، حمله و 16تن از افراد مستقر در آن جا را اسیر کردند.(63)
در ادامهی سال1366، ارتش سازمان عملیاتهای متعددی را علیه نیروهای ایرانی اجرا کرد که بنا به گزارش منابع خود سازمان مجاهدین، خلاصهی این اقدامات و نتایج آن چنین است64)
• 3 مرداد: حمله به یکی از پایگاههای لشکر81 زرهی باختران در منطقهی عمومی سرپل ذهاب که به انهدام 8 پایگاه ارتش، اسارت 21تن و کشته یا زخمی شدن 67 نفر از نیروهای ایرانی انجامید.
• 9 مرداد: حمله به 9 پایگاه سپاه در گیلانغرب و کشتن 76 نفر، زخمی کردن 75 تن و به اسارت گرفتن 3 نفر.
• 26 مرداد: کمین بر سر راه نیروهای ارتش در نوار مرزی سورن از توابع بانه و وارد آوردن تلفات به140 نفر از نیروهای ایرانی و اسیر کردن 14 نفر.
• 31 مرداد: حمله به 2پایگاه ارتش در سردشت و کشتن یا مجروح کردن110 نفر و اسارت 11 نفر.
• 11 شهریور: تهاجم به 3 پایگاه ایران در دهلران و موسیان و کشتن 113تن و به اسارت گرفتن 16 نفر از نیروهای ایرانی.
• 31 شهریور: حمله به یکی از پاسگاههای مرزی سپاه در منطقهی مهران که در نتیجهی آن 18تن اسیر و 50 نفر کشته یا زخمی شدند.
سازمان در پایان سال1366 بیلان کاری خود را بدین شرح ارائه داد: 99 عملیات همراه با وارد کردن تلفات به 9300 تن از نیروهای ایرانی و به اسارت گرفتن 860 نفر. این در حالی است که مجموع گزارشهای نیروهای نظامی ایران در سال1366 نشان میدهد که از تیر تا دی این سال ارتش سازمان کمتر از40 مورد عملیات انجام داده بود و تلفات وارد شده به نیروهای ایران نیز کمتر از یکصدم آمار اعلامی سازمان، بوده است.(65)
عملیاتهای بهار 1367
سیر عملیاتهای نظامی و تبلیغات گسترده دربارهی آنها و نیز افزایش پشتیبانی حامیان عراق از سازمان مجاهدین موجب شد که این سازمان خواستار سهم و نقش بیشتری در استراتژی نظامی حکومت بعث عراق شود. نتیجهی این امر پس از چند ماه توقف عملیات نظامی، تغییر و تقویت سازماندهی ارتش مجاهدین بود که اولین نمود آن اجرای عملیاتی موسوم به "آفتاب" در آستانهی حملهی گستردهی عراق برای بازپسگیری فاو، در منطقهی فکّه بود. در نخستین ساعات بامداد هشتم فروردین1367، در منطقهی مرزی فکّه، ارتش عراق و ارتش سازمان، عملیاتی را آغاز کردند که به گفتهی سازمان، با شرکت 15تیپ رزمی در منطقهیی وسیع اجرا شد؛ در این عملیات که هدف آن انهدام لشکر77 خراسان بود، چند تیپ مکانیزهی ارتش عراق نقش اصلی را ایفا میکردند و نیروهای سازمان پس از تصرف خطوط پدافندی ارتش ایران، سنگرها و استحکامات موجود را به آتش کشیدند. بنا به اعلام منابع سازمان، در این عملیات تلفات و خسارات سنگینی به لشکر77 خراسان وارد آمد.(66) به گونهیی که راستگو با استناد به منابع سازمان، در کتاب خود تلفات وارد شده به این لشکر را 3500 کشته یا مجروح و 508 اسیر اعلام کرده است. (67)
حدود دو ماه پس از عملیات آفتاب، ارتش سازمان در آخرین ساعات روز 28 خرداد1367 عملیات دیگری موسوم به چلچراغ را آغاز کرد و در جبههیی به طول 17 و عمق 2 کیلومتر منطقهی عمومی مهران را هدف تهاجم قرار داد. سازمان در این عملیات ضمن تصرف شهر مهران، 1500 نفر از نیروهای ایرانی را به اسارت و چندین دستگاه تانک و ادوات نظامی دیگر را نیز به غنیمت گرفت. در واقع همین موفقیت در مهران، رویاهای بلندپروازانهتری را در ذهن رهبری سازمان شکل داد که در نهایت در شعار "امروز مهران، فردا تهران" متجلی شد و سازمان را به سوی اجرای بزرگترین و سرنوشتسازترین عملیات نظامی خود علیه جمهوری اسلامی ایران در جبهههای جنگ سوق داد.(68)
6. فروغ جاویدان
با آغاز سال 1367 و به دنبال فرسایشی شدن جنگ هشت ساله و نیز با توجه به حمایتهای منطقهیی و بینالمللی از عراق، ضعفهای اساسی ایران در جبهههای جنگ در برابر عراق نمایان شد. به همین دلیل، ارتش عراق توانست در یک سلسله عملیات، مناطق فاو، شلمچه و مجنون را که قبلاً به تصرف ایران درآمده بود، آزاد ساخته و تلفات فراوانی را نیز به نیروهای ایران وارد کند. از سوی دیگر، حملهی موشکی ناو جنگی امریکا به هواپیمای مسافربری ایران، نشاندهندهی عزم این ابرقدرت برای اِعمال فشار مستقیم بر ایران به منظور خاتمه دادن به جنگ بود. بنابراین، مسئولان ایران با ملاحظهی اوضاع سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل گرفته و موافقت خود را با آن به دبیرکل سازمان ملل اعلام کردند.
پس از اعلام رسمی موافقت ایران با قطعنامه 598 در 27تیر1367، ارتش عراق بار دیگر از محورهای جنوب و غرب به ایران حمله کرد و این بار حتی بیشتر از ماههای اول جنگ در غرب کشور، پیشروی کرد. سرلشکر وفیق السامرایی در کتاب ویرانی دروازهی شرقی به صراحت بیان میکند که پس از اقدام ایران به پذیرش قطعنامه، در کاخ ریاستجمهوری عراق جلسهیی تشکیل شد که در آن سرلشکر فاضل البراک تکریتی مدیر سرویسهای اطلاعاتی عراق، سپهبد صابرالدوری و مسعود رجوی حضور داشتند. آنها در این جلسه دربارهی پیشروی سریع نیروهای سازمان به عمق خاک ایران و به سوی تهران و سپس سرنگون کردن نظام ایران و به دست گرفتن کنترل امور به وسیلهی سازمان، به بحث و تبادل نظر پرداختند. دربارهی ابعاد گوناگون این عملیات نیز جلسهیی در حضور شخص صدام حسین تشکیل شد و در نهایت پس از ابراز اطمینان مسعود رجوی، صدام ضمن این که این عملیات را فرصتی طلایی برای نابودسازی نظام ایران داشت، با اجرای آن موافقت کرد.(69)
در واقع تحلیل سازمان در مقطع نهایی جنگ ایران و عراق چنین بود که با بهرهگیری از جنگ و استقرار در عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، میتواند از طریق جنگ جبههیی نظام ایران را سرنگون کند. سازمان مجاهدین در این مرحله، ضمن گسترش دامنهی عملیاتهای خود، اندیشهی خیز نهایی به سوی تهران را در سر میپروراند و از سوی دیگر با تحلیلی اشتباه بر این باور بود که ایران قطعنامه 598 را نخواهد پذیرفت و در نتیجه جنگ تا شکست نهایی ایران ادامه مییابد. به همین دلیل اعلام خبر موافقت ایران با قطعنامه، شوک دیگری بر استراتژی سازمان وارد کرد. در نشستی که پس از اعلام این خبر در سازمان برگزار شد، رجوی دلیل این امر را ضعف بیش از حد ایران برشمرد، وی همچنین برقراری صلح بین دو کشور را به منزلهی پایان کار سازمان دانست و بنابراین، شعار "اول مهران، بعداً تهران" را مطرح کرد.(70) البته سازمان در این مقطع در مورد توان رزمی خود و همچنین میزان حمایت مردمی از این سازمان نیز دچار سوء برداشت بزرگی شده بود که همین امر در نهایت، موجب آغاز عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان شد.
مسئولان سازمان به ویژه با توجه به ائتلاف ضمنی ابرقدرتها در حمایت از عراق، میپنداشتند که جنگ ایران و عراق به شکست ایران میانجامد و به دنبال آن مردم ایران آمادهی شورش علیه نظام جمهوری اسلامی خواهند بود. بر این اساس، سازمان این ایده را در سر داشت که رهبری مخالفان را بر عهده گرفته و حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کند. گفته میشود که بر طبق طراحی انجام شده قرار بود عملیات فروغ جاویدان برای سالگرد آغاز جنگ یعنی 31 شهریور 1367 اجرا شود، اما به دنبال پذیرش غیر منتظرهی قطعنامه 598 توسط ایران، سازمان مجبور شد به سرعت این عملیات را اجرا کند.(71)
روز جمعه 31تیر1367، در قرارگاه اشرف (واقع در صدکیلومتری شمال غرب بغداد) جلسهیی برگزار شد و مسعود رجوی تصمیم خود را برای اجرای عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان و فتح تهران اعلام کرد. تعداد نیروهای مهیاشده برای این عملیات در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند.(72) این افراد در قالب 25 تیپ رزمی (هریک با استعدادی حدود 160 تا 180نفر)، سازماندهی و برای اجرای عملیات در 5 محور به این شرح تقسیمبندی شدند:
1. محور اول به فرماندهی مهدی براعی با 3 تیپ تحت امر برای تصرف شهرهای کرند و اسلام آباد.
2. محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، برای تصرف کرمانشاه.
3. محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف همدان.
4. محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، برای تصرف قزوین.
5. محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، برای تصرف تهران. (73)
همانگونه که در این تقسیمبندی هم آمده است، تصرف شهرهای بزرگی مثل کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران جزو اهداف این عملیات به شمار میآمد.
عراق در عملیات فروغ جاویدان، نیروهای مجاهدین خلق را به انواع تجهیزات از جمله تانک، نفربر، خمپارهانداز، تیربار، توپهای 122میلیمتری و 106 میلیمتری، کامیون و خودرو مجهز کرده بود. همچنین ارتش عراق علاوه بر اجرای آتش سنگین و بیسابقهی توپخانه، همزمان با پیشروی نیروهای مجاهدین در خاک ایران برای ممانعت از عملیات هوایی ایران علیه قوای مجاهدین، با هواپیماهای جنگی خود پایگاههای هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمبباران کرد.(74)
بدین تربیت، سازمان مجاهدین خلق بر اساس تحلیل و برداشت خود و با مغتنم دانستن فرصت پیشآمده، در سوم مرداد 1367، عملیات خود موسوم به فروغ جاویدان را آغاز کرد. طبق برنامهریزیهای انجامشده، در این روز، یگانهای ارتش آزادیبخش از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و ساعت 16 با عبور از مرز خسروی عملیات خود را آغاز کرد. از آن جا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان با کمترین درگیری ممکن، وارد کرند شدند؛ همزمان با این حرکت سازمان، عراق نیز با اجرای آتش سنگین توپخانه، از عملیات پشتیبانی میکرد و همین امر موجب شهادت عدهیی از روستاییان منطقه شد؛ در ادامهی عملیات فروغ جاویدان، شهر اسلامآباد نیز به تصرف نیروهای سازمان درآمد.(75)
با پیشروی سریع اولیهی نیروهای سازمان، منطقهی مرزی گیلانغرب شاهد کشتارهای گستردهیی بود. در منطقهی اسلامآباد، بعد از آنکه نیروهای سازمان مجاهدین خلق به مقرهای دولتی راه یافتند و آنها را ویران کردند، جنایات وحشتناکی نیز مرتکب شدند که هدف آنها ایجاد رعب و وحشت برای جلب حمایت مردمی بود.(76)
هر چند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض بیست و چهار ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما برخلاف تصور مسئولان سازمان مردم هیچ گونه همراهی با آنان نکردند،(77) حتی پس از اطلاع از تجاوز مجاهدین خلق، درصدد مقابله برآمده و به جبهههای جنگ اعزام شدند. مجاهدین خلق، خوشحال از پیشرویهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه، راهی باختران (کرمانشاه) شده و به خیال خود، قصد حرکت به سمت تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را کردند. رادیو مجاهدین، با ارسال پیام به مردم باختران، از آنها خواست که زمینه را برای ورود ارتش آزادیبخش مهیا سازند و آمادهی جذب در گردانها و لشکرها باشند. نیروهای ایرانی نیز از صبح روز چهارم مرداد به مقاومت در برابر تهاجم سازمان پرداختند. به دنبال آن از روز ششم مرداد، نیروهای سپاه پاسداران با اجرای عملیاتی موسوم به "مرصاد" به نیروهای ارتش آزادیبخش حمله کردند؛ در این عملیات، 3گردان از تیپ نبیاکرم، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام حضور داشتند.(78) به این ترتیب نیروهای ایرانی در محور اسلامآباد به باختران و در محدودهی ارتفاعات چهارزبر، راه را بر ستونهای متجاوز بسته و تعداد فراوانی از ادوات سنگین زرهی مجاهدین را هدف قرار داده و به آتش کشیدند. جادهی باختران- اسلامآباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و عکسالعمل سریع رزمندگان، عناصر سازمان مجاهدین خلق را غافلگیر کرد. نیروهای لشکر27 محمدرسولالله(ص) توانستند از سهراهی غرب اسلامآباد، دشمن را دور زده و ضمن تحمیل تلفات سنگین بر آنها، وارد اسلامآباد شوند و این شهر را از تصرف عناصر مجاهدین خارج کنند. سپس یگانهای سپاه پاسداران با سرعت به سمت کرند پیش رفتند. سرانجام در هفتم مرداد مجاهدین به طور رسمی عقبنشینی خود را از اسلامآباد و کرند اعلام کردند.(79)
گفتنی است در این عملیات، هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی نیز با اجرای آتش بسیار شدید روی نیروهای دشمن شکست سختی به آنها
وارد کرد.
بدین ترتیب، سازمان مجاهدین، در این عملیات، متحمل تلفات و خسارات فراوانی شد و بیش از 438تانک و نفربر و 1200 قبضه تجهیزات نظامی از قبیل خمپارهانداز، توپ ضد هوایی و سلاح انفرادی را از دست داد. علاوه بر این دهها تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها سلاح سبک به غنیمت نیروهای ایران درآمد.(80) شمار کشتههای سازمان مجاهدین در این عملیات بین 1500 تا 2506 نفر ذکر شده است.
عملیات مرصاد (به معنای کمینگاه) نمادی جاودان و به یادماندنی از وحدت و یکپارچگی قشرهای مختلف مردم و رزمندگان اسلام در دفاع از تمامیت ارضی کشور و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب و آرمانهای مقدس دینی- ملی است، این عملیات را همچنین میتوان نشانهی نفرت و انزجار ملت شریف ایران از خیانتکاران و کسانی که نقش ستون پنجم دشمن را در هشت سال دفاع مقدس برعهده گرفته بودند، دانست.
جمع بندی
همانگونه که گذشت، موضع سازمان مجاهدین خلق، در برابر نظام جمهوری اسلامی در ابتدا مبتنی بر همراهی ظاهری بود، اما در ادامه این سازمان به مقابلهی مسلحانه با نظام و بدتر از همه همکاری با دشمن متجاوز و به عبارت بهتر خیانت به مام میهن روی آورد. این تغییر موضع از همراهی ظاهری به خیانت نابخشودنی- که از بسیاری جهات میتواند درس عبرتی برای دیگر جنبشها و حرکتهای سیاسی باشد- دلایل متعددی دارد که با توجه به نحوهی شکلگیری، مبانی فکری، تطور تاریخی و عملکرد و کارنامهی سازمان، ریشههای این نوع رفتار را به طور خلاصه میتوان چنین برشمرد:
• ایدئولوژی التقاطی مجاهدین خلق و مخالفت آن با اسلام رایج و فقه اصیل و سنتی که ریشه در باورهای تاریخی ایرانیان دارد.
• عطش بیحد و حصر سران سازمان برای دستیابی به قدرت با هر وسیلهی ممکن.
• پناه بردن به دامان بیگانگان و دشمنان ملت ایران و همراهی و هماهنگی مستقیم با غرب برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران.
• تحلیل نادرست و برداشت اشتباه سران سازمان از وضعیت حاکم بر جامعهی ایران.
مراجع
1. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران سالهای 1375-1320، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، 1380، صص 233-231.
2. علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهی تاریخ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 19-17.
3. همان، صص 22-20.
4. مآخذ1، صص 239-235.
5. مأخذ1، صص 242-240.
6. انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق، تهران، موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 50-48.
7. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، جلد دوم، ص 353.
8. مأخذ2، صص 27-26 .
9. مأخذ1، ص 376.
10. مأخذ6، صص 114-108.
11. طاهره باقرزاده، قدرت و دیگر هیچ (بیست سال با سازمان مجاهدین خلق)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ چهارم، 1385، صص 75 ـ 74.
12. منافقین خلق، رودرروی خلق ، بیانیهی شماره 21 "دفتر سیاسی"، تاریخ: 31/6/1360، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص13.
13. جمعی از پژوهشگران، "11گروه رجوی، فرار به جلو، پیوند با حزب بعث عراق"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره3، صص84 – 42.
14. محمد درودیان، خونین شهر تا خرمشهر، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ ششم، 1380، صص 25 – 24.
15. محمد درودیان، آغاز تا پایان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ پانزدهم، 1389، ص 29.
16. اداره تحقیقات و بررسیهای سیاسی وزارت ارشاد اسلامی، جنگ تحمیلی در تحلیل گروهکها، تهران: وزرات ارشاد اسلامی، شهریور1362، ص 27.
17. مأخذ11، ص 80.
18. مأخذ12، صص 21 ـ 20.
19. مأخذ7، جلد سوم، ص247.
20. همان، ص248.
21. همان، ص249.
. مأخذ16، ص 26.
23.روزنامهی جمهوری اسلامی، 17/ 8/1359، ص1، به نقل از عباس افلاطونی، "بررسی نقش منافقین در جنگ ایران و عراق"، فصلنامه نگین ایران، شماره 28، ص 47.
24. همان، صص 257 ـ 256.
25. همان، ص257.
26. مأخذ12، صص 31 ـ 30.
27. مأخذ2، ص45.
28. محمد درودیان، "سازمان مجاهدین خلق (منافقین): توهم قدرت، شکست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامهی تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 3، صص 19-6.
29. همان، صص 42-38.
30. مأخذ7، صص 616-614.
31. مأخذ2، صص 49-48.
32. اداره تحقیقات و بررسی های سیاسی وزارت ارشاد، جنگ تحمیلی در تحلیل گروهک ها، تهران، وزارت ارشاد، 1364، ص 27.
33. همان، ص45.
34. حمید شوکت، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، گفت وگو با خانبابا تهرانی، پاریس: بی نا، بی تا، ص 525.
35. اداره تحقیقات و بررسی های سیاسی وزارت ارشاد، ص 31.
36. همان، ص 528.
37. واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بولتن رادیوهای بیگانه، 21/ 10/1361، صص3-2.
38. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریه گزارش های ویژه، شماره 298، 22/10/1361، ص24.
39. مأخذ7، صص 750 – 747.
40. جمعی از پژوهشگران، "روایت جدایی بنیصدر از منافقین"، نگین ایران، فصلنامهی تخصصی مطالعات جنگ ایرن و عراق، شماره17، صص152-145.
41. همان.
42. مأخذ7، جلد سوم، صص 35 – 34.
43. همان، صص 33- 32.
44. مأخذ2، ص63.
45. مأخذ7، جلد 3، ص 259.
46. رضا بسطامی، "نقش سازمان مجاهدین خلق (مجاهدین) در جنگ ایران و عراق"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 3، صص 106 – 96.
47. مأخذ 15، صص 139 – 135.
48. همان.
49. مأخذ15، ص276.
50. جمال حسینی، "حملات تهران علیه مخالفان در عراق"، ماهنامه نگاه، سال اول، شماره 3، خرداد 1379، ص 20 – 19.
51. محمدحسین سبحانی، روزهای تاریک بغداد، کلن: کانون آوا، چاپ اول، زمستان 1383، جلد اول، ص 304.
52. مأخذ23.
53. مأخذ7، جلد 3، ص 260.
54. مأخذ2، ص 379.
55 . عباس افلاطونی، "بررسی نقش منافقین در جنگ ایران و عراق"، نگین ایران، فصلنامهی تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 28، ص 47.
56. مأخذ7، جلد 3، ص 261.
57. مأخذ 2، ص64.
58. مأخذ7، جلد 3، ص 281.
59. همان، ص283 .
60. محمد درودیان، پایان جنگ، ازمجموعه سیری در جنگ ایران و عراق، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، 1385، ص 23.
61. احسان خرم دره، "بررسی تحولات نظامی جنگ در سال 67"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 2، صص 37 – 23.
62. مأخذ7، جلد 3، ص 284.
63. همان، ص 285 .
64. همان، صص 287 - 285.
65. همان، ص 288.
66. همان، ص290.
67. مأخذ2، صص398 – 396.
68. ناصر شبانی، "عملیات فروغ جاویدان بنبست در استراتژی"، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره 17، ص 106.
69. وفیق السامرایی، ویرانی دروازهی شرقی، ترجمهی عدنان قارونی، مرکز فرهنگی سپاه، 1377، صص 129 – 128.
70. مأخذ28.
71. مأخذ68.
72. مأخذ7، جلد سوم، ص 319.
73. همان، جلد سوم، ص 321.
74. مأخذ6، صص 187 – 185.
75. مأخذ68.
76. صبار فلاح اللامی، و مدال، ترجمهی محمدنبی ابراهیمی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1386، ص22.
77. مأخذ68.
78. مأخذ46، صص 107 – 96.
79. مأخذ6، صص190 – 188.
80. مأخذ68.
علاقه مندی ها (Bookmarks)