دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19

موضوع: کمی فراتر ازحرفهای معمول...

  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    smilee1 کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    کمی فراتر از حرفهای معمول...



    نوشته هایی هستند شاید کمی تا قسمتی فراتر از خط قرمزهای ما !!!!!

    اما همین خط قرمزهاست که چشمانمان را به روی حقیقت های زندگی می گشایند

    نوشته هایی تلخ.....تلخ....تلخ......

    به قول گفتنی...

    آنچه از دل برآید بر دل نشیند...
    ویرایش توسط M@HSA_kntu : 25th August 2015 در ساعت 01:08 PM
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  2. 3 کاربر از پست مفید M@HSA_kntu سپاس کرده اند .


  3. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    .
    این من کیست ؟
    نمیدانم
    شاید اتوبوسی در ایستگاه تاکسی بودم
    یا سی و سه پلی روی زاینده رود
    شایدم خاجو بودم
    مانند کودکی گمشده در بازار بزرگ شهر که پی مادرش میگردد
    نمیدانم
    شاید چادر نشسته بر سر پیرزنی
    یا عصای شکستهٔ پیرمردی بودم
    شاید هم پردهٔ دریدهٔ دخترکی باشم
    یا وجدان نداشتهٔ معشوقه اش
    شاید هم آخرین نخ شکستهٔ پاکت سیگاری باشم
    نمیدانم
    کفش پارهٔ پسرک گل فروشی هستم
    یا نگاه شکستهٔ مادری پای چوبهٔ دار خترش
    شایدم از لای در داماد پاستارش را میبیند که بعد دریدن دخترش او را اعدام کردند
    دلم میخواهد زهری باشم در آخرین جرعهٔ فنجانم
    شاید هم صدای بی صدای کسی باشم
    نمیدانم امروز چه مرگم است
    اصلا
    اصلا این من کیست ؟
    ارمیاچناری
    ویرایش توسط M@HSA_kntu : 25th August 2015 در ساعت 01:09 PM
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  4. 3 کاربر از پست مفید M@HSA_kntu سپاس کرده اند .


  5. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    ویرایش توسط M@HSA_kntu : 31st July 2015 در ساعت 02:01 AM
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  6. #4
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    ...
    زن اگر صدای زن نباشد!
    مردانِ با بخار شعاری بیش نیستند!
    جوالدوزی بود به خودم و همنوعانم....
    من هنوز در نوازیدن دست مادرم دو دلم'
    چه برسد به درک او
    غرور مردانه گاهی بوی لجن میدهد
    زن صدایی ندارد جز:
    ناله ی تبعیض و ظلمی هزار و اندی ساله
    صدای دردِ خورده شدنِ گوشت صورت از اسید
    صدای تجاوزِ خشک و چندشِ تکرار دخول در زندان'بیابان جنگل در خانه ی ساواکِ امروز!
    صدای قلبِ زنِ بیشوهر و بی حامی
    صدای دردِ مادری که فرزندش شکنجه دید و ایستاده ماندگار شد!
    صدای دختری فراری تنها بی امنیت در پیاده رو
    صدای دردِ پریودی که تابو بود!
    صدای دختری از جنس فقر' آرایش ندیده' از نظرها پنهان' صورتی پر از مو' غریبه به اپیلاسیون ها و مارک های تجاری نقاب و آرایش!
    زن صدا ندارد...!
    صدای زن همیشه پشت میله هاست
    قفس در قفس!
    بیرون درد هست و نفهمیده شدن' طرد شدن مگر در حین نیاز!
    بی صدا ترین زن' زنیست از جنس آتنا'فریادیست از نوع نرگس'نعره ایست از نوع نسرین' و زنانی که گمنامان تاریخ این سرزمین سیاه شده اند!
    زن ابتدا جایگاه از دست رفته را میخواهد!
    بعد فریاد ِ دوباره ی رهایی....!
    ویرایش توسط M@HSA_kntu : 25th August 2015 در ساعت 01:10 PM
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  7. کاربرانی که از پست مفید M@HSA_kntu سپاس کرده اند.


  8. #5
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    نظام سرمایه داری دیگر از جلد کارفرما و ارباب بیرون آمده و جهان را خداست.

    دو سالی بود تلوزیون تماشا نمیکردم، اما چند روز قبل بنا به دلایلی از سر اجبار برنامه ای از شبکه ی ... نگاه کردم.

    رئیس نامحسوس! آنقدر دردناک بود که حالم دگرگون شد. فقیر را جلوی دوربین آورده و چکی به دستش دادند و گفتند گریه کن!

    کالا را محکم به صورتش کوباندند تا به ارگاسم برسند. حالا دیگر ظالم لباس نیکوکار پوشیده و به ما لبخندی روا میدارد.
    .
    در عصر مدرن چارلی چاپلین ثانیه های ابتدایی فیلم دسته ای از خوک ها را نشان میدهد که به سمت کشتارگاه میروند.

    در همان حین صحنه تغیر میکند و دسته ای از انسان ها وارد کارخانجات میشوند تا آنجا نیروی کارشان را به سرمایه داران تقدیم کنند.
    یک قصابی به تمام معنا!
    چارلی چاپلین به خوبی نشان داد چرخ های نظام سرمایه داری چگونه ما را له میکنند
    . ابزار تولید و سرمایه متعلق به عده ی محدودی ست و اهرم، فشار دست آنهاست.

    آنها مقابل کولر لم میدهند و سنگین ترین چیز که بلند میکنند خودکارشان است و ما باید تمام و کمال نیروی بازوی خود را تحویل آنان دهیم در ازای مقداری ناچیز که فقط زنده نگهمان دارد.
    ما حبس میکشیم، ما مالیات میدهیم، ما کار میکنیم، ما کلیه ی خود را میفروشیم، ما تن فروشی میکنیم، ما...

    و آنها با چکی در دست به در خانه ی یکی از میلیون ها ما آمده و بخشش خود را ریاکارانه تقدیم میکنند. پولی که از جیبمان برداشته اند را بر میگردانند!

    همه ی این ها ماییم، اما برای آنها هیچ نیستیم...

    نمیدانم چرا این جعبه را از پنجره به بیرون پرت نمیکنیم؟!

    ایوب اهراری
    ویرایش توسط M@HSA_kntu : 25th August 2015 در ساعت 01:10 PM
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  9. #6
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    .
    اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری،
    خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی...

    اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی؛

    کودکِ مَن! تَساوی تَنها در آن جایی که تو هَستی وجود دارد، مثلِ آزادی... ما تنها تویِ رَحِم بَرابر هَستیم...

    "/ نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

    اوریانا_فالاچی "
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  10. #7
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    فمینیسم_مردانه
    .
    به پاستیل خوردنشان خندیدیم

    و با لاک زدنشان جنگیدیم،

    دَم از مردانگی زدیم و زنانگی او را زیر سوال بردیم.

    لطافت را هنگام سکس خواستیم

    و در حرف زدن خواستیم گرگ باشند تا هر شغالی شکارشان نکند...

    همه را به چشم خود هرزه پنداشتیم

    از رنگ های شاد لباس آن، صفت های ج....و هرزگی سیاه و سفید نقاشی کردیم...

    دنیای شکلاتی اورا به سخره گرفتیم

    تا دنیای کثیف نرینگی را زیبا جلوه دهیم...

    هر لحظه خود را به او تحمیل کردیم

    و به بیرحمانه ترین شکل ممکن دخول افکارمان را برای او غیرت جلوه دادیم.

    از فمینیسم و آنارشیسم آواز آزادی سر دادیم و ذره ای احترام به مکمل خود نگذاشتیم...........

    تا به حال چند ساعت نگاه هرزگی مردان را چشیده ایم؟

    چندساعت با کفش پاشنه بلند برای پسند نرر ها راه رفته ایم؟

    چند بار دردی به شدت پریود و زایمان را چشیده ایم؟

    آن هم برای به دنیا آمدن یک پسر بچه که راه پدرش را برود و جنس مخالفش را یک وسیله بداند....؟


    بد نیست گاهی فکر کنیم!!!
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  11. #8
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    بابا آب داد...

    بابا نان داد...

    خواندیم و نوشتیم و حفظ شدیم، اما درک نکردیم.

    بابا آب داد:

    آری پدر برای شرمنده نشدن در مقابل فرزندش شب و روزش را یکی کرد،

    برای سربلندی کودک در مدرسه سر خود را خم کرد.

    دستانش پینه زده بود ، پلک های چروکیده، خط عمیقی روی پیشانی.

    نشسته بود رو به رویش کوه غم و با گل های قالی بازی میکرد...

    غم خرید جهیزیه دختر دم بختش،

    ترس فردای پسر رشیدش،

    همسرش دانه های تسبیح را نخ میکرد تا کمک خرجی باشد.

    چشم های زن سو نداشت.

    مرگ تدریجی شور و نشاط را حس میکرد.

    پدر دیگر زنده نبود فقط نفس میکشید، نفس میکشید و آرزو هارو تنها در قفس میکشید.

    یارانه میدادند شاد بود...

    اما به چه قیمتی؟

    پدر دیگر نان نمیاورد پدر خسته بود پدر مرده بود پدر....

    قدرش را ندانستند رفت... چه تلخ... نتوانست زندگی را تحمل کند...

    درد را در خود تزریق کرد، سختی را نوش کرد، آرزو میکرد که کاش اخته میشد و این روزهای پسرش را نمیدید.

    باز هم میخوانیم بابا نان داد...

    اما سرنوشت درس هارا را تغییر داد:

    ((( بابا برای نان داد )))
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  12. #9
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    پدرانمان ما را کور و بدبخت تربیت کردند

    شما اشتباه آنان را تکرار نکنید...

    مغزو گوش و چشم فرزندانتان را با خرافات پر نکنید

    تا آینده و فکر و تفکر آنان را به لجن نکشید.....

    بگذارید کودکانتان خود مختار باشند در انتخاب دین و عقاید.....
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  13. #10
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    48
    ارسال تشکر
    64
    دریافت تشکر: 256
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array
    M@HSA_kntu's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : کمی فراتر ازحرفهای معمول...

    چگونه آسوده ایی

    در حالی کودکی دستش را در سطل آشغال می کند تا اندک تحفه بدست آورد

    وناگهان دستش به سرنگ آلوده به ویروسی که درمان ندارد آلوده می شود

    جواب زندگی نکرده کودک را که می دهد

    خدایا نکند وعده وارثان زمین مستضعفان هستند

    مانند آب مفت و برق مفت باشد

    می گوییم وعده تو حق است

    کی وعده ات عملی می شود

    ده هزار سال است وعده دادی

    هنوز مستضعف پیدا نکرده ایی

    چگونه در کیهان نامحدود می گردی که ببینی کدام بنده ات نمازش باطل شد تا اورا به جهنم ببری

    اما آن کودک را نمیبینی
    کفر می گویم ؟

    نشستی ایی ببینی من کفر می گویم تا مرا به جهنم بیندازی
    .
    اما آن دعاهایی که به درگاهت کردم را نشنیده ایی .یا شنیده ایی و مصلحت بود که عملی نشد

    عدالتت کجاست خواسته هایم را به مصلحت عملی نکردی .

    تمام گناهانم را به مصلحت چشم پوشی کن .

    نه من

    تمام بنده هایت .
    تا اطلاع ثانوی خسته ام ...!!!

  14. کاربرانی که از پست مفید M@HSA_kntu سپاس کرده اند.


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •