سلام
خوب توی این توضیحات که خودش تایید حرفهای من است. یعنی باید هایلایت کنم.
1. پرتو دارای تعریف دقیقی نیست، جسمِ شناخته شده یا مدل مشخص که شبیه آن باشد وجود ندارد؛ ولی لازم نیست فهم هر چیز بر شباهت بنا شده باشد. نظریه الکترومغناطیسی(به انگلیسی: Electromagnetism) و نظریه کوانتومی(به انگلیسی: Quantum mechanics) با هم ایجاد یک نظریه نامتناقض و بدون ابهام میکنند که تمام پدیدههای نوری را توجیه میکنند.
نظریههای الکترومغناطیسی و کوانتومی علاوه بر پدیدههای مربوط به تابش بسیاری از پدیدههای دیگر را نیز تشریح میکنند بنابراین میتوان منصفانه فرض کرد که مشاهدات تجربی امروز، کموبیش در چارپوبِ ریاضی جوابگوست. سرشت نور کاملاً شناخته شدهاست اما در مورد واقعیت نور همچنان پرسش وجود دارد.
سوال: چرا فیزیک در مورد واقعیت نور نمی تونه جواب بده؟ اگه قوانین فیزیکی در مورد جرم و انرژی صحیح هستند، باید بتوانند تشخیص دهند که نور چیست؟
2. سرعت نور در محیطهای شفاف مختلف یکسان نیست، بطوریکه بیشترین سرعت آن در خلاء (یا تقریباً هوا) بوده و برابر ۳۰۰۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه است. در محیطهای دیگر مثل آب و شیشه و غیره سرعت نور کمتر از این مقدار است. لذا هنگامی که محیط حرکت نور از نظر غلظت تغییر میکند سرعت آن نیز تغییر مینماید و با افزایش غلظت سرعت کاهش پیدا می کندو بر عکس. به این ترتیب علت شکست نور تغییر سرعت آن هنگام وارد شدن به محیط شفاف دوم است.
شما در فیزیک می توانید چگونگی را تا حدودی بیان کنید. اما چرایی را نه. واقعا تفسیر تغییر سرعت نور توسط فیزیک سخته. توضیحات فیزیک در مورد چگونگی فقط جنبه کاربردی داره. یعنی در عمل می تونید بگید که مثلا فلان شد و ... اما واقعیت و ذات مسئله همچنان مبهم باقی می ماند. البته فیزیک به ذات و واقعیت نمی پردازد. همون طور که گفتم این مقوله بالاتر از فیزیک است.
خود انیشتین و برخی دیگر از فیزیکدانان کتابهایی دارند به اسم مابعد الطبیعه که به همان ماوراء فیزیک می پردازند. این روش حکمای قدیم یونان هم بود.
حرف توی قوانین بر مبنای تجربی نیست. چون فیزیک علمی تجربی است و خوب می تونه جواب بده. اما حرف توی قوانین بر مبنای ذات و ماهیت است. این قسمت رو گاها فلسفه بهش پرداخته اما مسلم نمی تونه جواب بده.
البته درک صورت مسئله سخت است. یعنی درک اینکه بحث در کجاست واقعا سخت است.
3. دو دیدگاه گوناگون در تعریف زمان وجود دارد. دیدگاه دیگری چنین بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنانکه ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال میکنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیتهایی را از قبیل ثانیه، دقیقه و ساعت تعریف میکنیم.
این دیدگاه از آن فلاسفه است و فیزیک هم نمی تونه ردش بکنه. چون نوع قضایای فیزیکی تجربی است اما نوع قضایای فلسفی بر مبنای بدیهیات و ... است. لذا تجربه نمی تونه ردش بکنه. البته منظور این نیست که هر چی که فلسفه می گه درسته. مثلا هر چی که ارسطو و سقراط و افلاطون و ... گفتن صحیح باشه. اما بحث در این است که تشخیص ذات و حقیقت اشیاء چیزی است که فلسفه سعی می کنه بهش برسه.
فیزیک که هیچ ادعایی در این مورد نداره.
ه طور کلی در فیزیک زمان و فضا به عنوان کمیتهای بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای آنها در قالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها همچون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف شدهاند.
آنچه که در فیزیک استفاده شده اند تجربی است. اما این تجربه بر مبنای استقراء است آن هم استقراء ناقص و نه تام. منطق و فلسفه این گونه استقراء را علم کامل و کافی نمی خواند. اما هر چی که هست امروزه به کار می اد و نمی شه گفت که غلطه.
4. انرژی (از واژه یونانی ἐνεργός به معنی فعالیت) یا کارمایه، در فیزیک و دیگر علوم، یک کمیت بنیادین فیزیکی است. انرژی کمیتی است که برای توصیف وضعیت یک ذره، شیئ یا سامانه به آن نسبت داده میشود. در کتابهای درسی فیزیک انرژی را به صورت توانایی انجام کار تعریف میکنند.
طبق نظریهٔ نسبیت مجموع «جرم و انرژی» پایدار و تغییر ناپذیر است (و آن را قانون پایستگی انرژی مینامند)؛ بدین معنا که انرژی از شکلی به شکل دیگر و یا به جرم تبدیل شود ولی هرگز تولید یا نابود نمیشود. بر طبق تئوری نور بقای جرم و انرژی پیامدی از این اصل است که قوانین فیزیکی در طول زمان بدون تغییر باقی میمانند.
در هر یک از آزمایشها فرایندهای فیزیکی، تلاش برای یافتن یا تعریف کردن کمیتهایی است که بدون توجه به تغییرات رخ داده شده، ثابت باقی بمانند. یک چنین کمیتی که قبلاً در توسعه مکانیک شناخته شده است، جرم میباشد. استفاده مهم قانون بقای جرم بعنوان یک اصل کلی در علم پیشنهاد مینماید که اصول بیشتر بقاء میباید دارای مقدار قابل مقایسهای باشد؛ بنابراین توسعه مفهوم انرژی بطور منطقی منتهی به اصل بقایش در فرایندهای مکانیکی شد.
اعتبار این معادله بوسیله تجربیات بی شماری تأئید شده است.
در همین تعریف بالا از انرژی گفته شده کمیتی برای توصیف وضعیت یک ذره، شیء یا سامانه. البته ذره و شیء یعنی جرم و ماده. ولی سامانه را شاید بتوان گفت مجموعی از جرم و ماده به همراه انرژی های دیگر. وگرنه معنای سامانه در این عبارت یعنی چی؟ ایا بدون جرم و ماده شما می توانید کمیت انرژی را بسنجید؟ یا آن را اصلا اثبات کنید؟
خوب وقتی این جوری است، یعنی انرژی همواره ماده است، یعنی صورتهای مختلف ماده. چطوری این رو جدای از ماده به عنوان چیزی که ماده به آن تبدیل می شود تعریف می کنند؟ البته باز هم منظور چگونگی نیست. چون در بحث چگونگی یعنی کاربرد خوب مسلم جوابگو است. اما بحث در ذاتش است. الان این انرژی اگر جرم ندارد و از سنخ ماده نیست، خوب پس چی است؟
البته در این زمینه نمی خوام زیادی حرف بزنم. چون به هر حال سر رشته زیادی در این زمینه ندارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)