مبرهن است كه در تاريخ فرهنگ شعر، نه تنها شعرا در يك ميدان نتاختهاند، بلكه تاختنها هم متفاوت بوده است. و طبعاً دنياي شعر سهراب نيز از اين قاعده مستثني نيست. سپهري زائيدهي بستر شعر است و شعر نيز با سپهري كلافي عميق و ديرينه خورده است. چراكه تأثر و تأثير نه يك جانبه، كه علاقهاي متقابل و مترادف در بطن آن نهفته است. هرچند برخي زندگي شاعرانهي سهراب را از خانه به خيابان و از خيابان به جهان تعريف و توصيف ميكنند. اما به نظر ميرسد كه عكس اين قضيه هم صادق است. و ديگر تعاريف متفاوتي اعم از رئاليسم و سورئاليسم و سمبوليسم و ناتوراليسم است كه در شعر اين شاعر فخيم زبان و محبوب ذوق ديده ميشود و علاوه بر اينها نهانبيني شعري و سهل ممتنع در شعر اين شاعر است.
و البته نقطهي مقابل اين نظريات نيز عناوين مختلفي است. عناويني كه كتباً از سوي شاعران نامي ايران مشاهده ميگردد. آري مواردي از قبيل عرفان نابهنگام آن شاعر، تصور گنگ از شعر آن شاعر و فقط زيبايي براي من در شعر كافي نيست.
(از احمد شاملو)و يا تأئيد پنج شعر از هشت كتاب سهراب؛ و كم نظير بودن و انتخاب ناب موضوع اشعار، سهل ممتنع شعر آن، زير تأثير شديد شعر فروغ و همچنين گرايش به فرهنگ و عقايد بوديسم و هايكو و اوپانيشاد(آسياي شرقي)و آشنايي با سبك زندگي اروپا(ازاخوان ثالث)و ديدگاه منتقدانهي رضا براهني و ساير منتقدين در باغ تنهايي و ديگر كتب ادبي امري مشهود و قابل تأمل و توجه است.
اما از اين نظر هميشه زبان حقايق در محافل ادبي گويا و برنده بوده و از اين پس هم خواهد بود. و البته كتمان واقعيات و جوهرمايهي شعر هر شاعري به منزلهي نشانهاي مبرهن است(آتش زير خاكستر).
لذا هرچند زندگي سهراب به دو بخش منقسم ميشود كه يكي زندگي شاعرانه اوست و ديگر زندگي با خويش و در خويش. و افق ديد آن متوجه پشت درياها شهري است و بربام آسمانها به نظارهي عشق نشستن است و گاهي هم ميگويد:«وصل ممكن نيست و فاصله هميشه هست. اما اين دغدغهها و جستجوهاي آسيمهسار در دنياي شعر در جهت پيدايي حقيقت است. شناختي كه ما از حقيقت شعري آن به عينه در حجم سبز و صداي پاي آب و شعر معروف مسافر آن ميبينيم و شاعر در آنجا نداي وصل و سفر و فقر و فناي عطار را بر قلهي بلند عرفان متعالي به اهتزار درميآورد. لذا بديهي است كه بگويم: سهراب ابتدا از خود به خدا مينگرد و از خدا به خود ميآيد و اين سير آفاق و انفس هانيز هر كدام به رنگ و ويژگيهاي خاصي جلوه مينمايد و نه تنها در تنها حضوري فعال دارد كه در كائنات و جمادات نيز روح و جان آن هويداست. يعني به بياني سهراب تنهايي است كه در خدمت جمع و در يك كلمه خود را در جمع استحاله ميكند و فهمي حقيقي را ميسازد و ديگر جمعي است كه در خدمت تنهايي است و خود را فداي تنهايي ميكند و قلم و ديدگاه شعري آن نيز بيانگر اين مدعاست. بنابراين آنچه ما را التزام آورد كه قدم در دنياي بيكران شعر سهراب بگذاريم، همان جذابيت و قدرت جاذبه و مدهوش برانگيز شعر سهراب است كه در اين مقاله سعي شده علاوه بر مروري به زندگينامهي سهراب به دو موضوع ديگر به نام سپهري در شعر و نگرشي به مجموعه اشعار سپهري از نظر و آراي خويش پرداخته شود. اميد است انتقادات و اصلاحات خوانندگان در اين راه گامي بلند در جهت بهتر شناختن راه فكري اين شاعر باشد.
الف)زندگينامهي سهراب
ب)سپهري در شعر
ج)نگرشي به مجموعه اشعار سپهري
الف)زندگينامهي سهراب: سپهري چونكه خود مدام در تماشا بوده است، طبعاً زندگي آن نيز تماشايي است. شايد از همان لحظهاي كه فرياد حيات را ميكشيد تا زماني كه در بيمارستان پارس تهران فرياد مرگ سر داد، هميشه اين دغدغه را داشته است كه يك زماني قلمها در جهت راه شعري آن قلمنمايي كنند و البته از نقاشي آن استنباطي شاعرانه داشته باشند و از شعر آن نيز تصويري نقاشانه، سپهري هرچند عمر، مجال تواناييهاي شعر و نقاشي آن را نداد و خيلي از خلاقيتهاي اين شاعر ناتمام ماند، اما تقدير اين طور رقم خورد كه خيلي از ناگفتههايش را آيندگان بگويند و ترديدي نيست كه زندگينامهي سهراب به زندگي سهرابها در دنياي شعر، استعانتي بايسته و شايسته و عين صواب است.
تولد: سهراب سپهري در 15مهرماه سال1307در شهر كاشان و در روستاي اردهال به دنيا ميآيد.
خانهي كودكي: خانهي باغ بزرگ و آكنده از درختان تبريزي و عرعر. جوي آب و مهمانخانه پنج دري و حوض و اتاق آبي و اصطبل و زيرزميني از ديگر امكانات مرفهي خانهي كودكي سهراب است.
اهالي خانهي كودكي« اهالي خانهي كودكي شامل پدربزرگ و پدر و عموها و برادرزادهها.
تفريح اهالي خانه كودكي: اغلب تفريح اهالي خانه كودكي نيز شكار و نجاري و ساختن بوده است.
تفريح كودكي سهراب: سهراب از همان اوان كودكي داراي ويژگيهاي ويژهاي بوده است به نحوي كه ميتوان به بالا رفتن از درخت جهت خراب كردن خانهي كلاغها و گلبازي و پرورش كرم ابريشم. گيرانداختن عقربها. خالي كردن آب پر از مشك توي سوراخ عقربها و كندن نيش عقربها اشاره داشت، به طوري كه هركدام از اين موارد بعداً در ديدگاه شعري سهراب نيز مؤثر ميافتند.
اندامشناسي كودكي: سهراب در بچگي پسركي لاغر با دست و پاي دراز بوده است.
كابوس دوران مدرسه: وحشت كردن از صداي زنگ و ترس و وحشت از دير رسيدن، و تركه خوردن از معلم بخاطر اينكه در سر كلاس و در درس فارسي به نقاشي ميپرداخت.
زيباييها مدرسه: در مدرسه نيز به حياط بزرگ، آبنما و چهار پاغچه كه از زيبايي مدرسه بودهاند ميتوان اشاره داشت.
شنيدن توهين در مدرسه: كودن!
انتقام از تركه، انار مدرسه در منزل: اي درخت بگو اوضاع طبيعي هندوستان چطور است. اي درخت سارا با چه مينويسند؟ شترق!
تفريح دوران مدرسه: در دوران مدرسه تفريح سهراب بيشتر نقاشي با زغال روي آجر فرش حياط و با گچ روي كاهگل ديوار و با چاقو روي تنهي سپيدارها و با مداد روي ديوار سفيد هشتي حياط و كتك خوردن از پدر بخاطر سياه كردن ديوار هشتي.
تفريح نوجواني: در نوجواني ميتوان به درست كردن پرپرچههاي رنگی و نقالي مادربزرگ در زمستان از غزل حافظ تا كنت مونت كريستو اشاره كرد.
شكنجهي دوران دبيرستان: حضور در شكار جمعي پدر و عموها، شكار قمري و كبوتر و سبزقبا. خطا كردن از طلوع آفتاب در صحرا. كندن پر و دل و رودهي پرندهها به خودش:«اين ساديسم لذج پرنده را يادم داد».
كوچ به تهران: 1322 و تحصيل در دانشسراي مقدماتي.
پر كردن ايام فراغت: كمي پچپچهاي سياسي و كمي آشوبگري در خوابگاه و كمي فوتبال و كمي هم نقاشي از مواد لازم در جهت پركردن ايام فراغت اين شاعر به شمار ميرود.
بازگشت به كاشان: در سال1324به كاشان ميآيد و با ادارهي فرهنگ همكاري و در انجمن ادبي آن عضوگيري ميشود.
وسيلهي نقليه: وسيلهي نقليه سهراب دوچرخه بوده است.
تفريح بعد از اداره: نقاشي در دشتهاي نزديك و جادهي اصفهان و ديوانه شدن با صداي زنگ كاروانهاي شتر- آشنايي با منوچهر شيباني(شاعر)و نقاش مدرن.
همكاران نزديك سهراب در نقاشي: علاوه بر آشنايي با منوچهر شيباني، سيمين دانشور و شكوه رياضي نيز از همكاران سهراب در هنر نقاشي بودهاند.
استعفا از ادارهي فرهنگ كاشان: در تيرماه1327اتفاق ميافتد و بلافاصله شروع تحصيل در دانشكدهي هنرهاي زيباي تهران در رشتهي نقاشي را ادامه ميدهد كه اين كار هم در شهريور1327اتفاق ميافتد.
انتشار مجموعه اشعار سهراب: شامل مرگ رنگ1330. كتاب زندگي خوابها در سال1332. انتشار آوار آفتاب و شرق اندوه در سال1340. انتشار صداي پاي آب در سال1344. كتاب حجم سبز در سال1346 و انتشار«ما هيچ ما نگاه»و هشت كتاب خرداد1356.
پايان تحصيل در هنرهاي زيبا: در سال1332با رتبهي اول. جايزه رتبه اولي در دانشكده: حضور در كاخ مرمر و ديدار پادشاه! و صرف چاي و عصرانه.
مهمترين اتفاق ديدار با شاه: در اين ديدار، شاه از سهراب ميپرسد كه نقاشيهاي اتاق خانم خوب است؟ كه سهراب در پاسخ به سئوال شاه ميگويد: نه خوب نيست و شاه از صراحت او خوشش نميآيد، بطوري كه پاسخ ميدهد: بله خودم ميدانستم! ازدواج: سهراب هرگز به فكر ازدواج نبوده است و بر اين عقيده هم واقف بوده، به طوري كه در پاسخ به مادر و خواهري كه او را به تشويق به ازدواج ميكنند، ميگويد:«من نميتوانم يكجا بمانم و هركس با من ازدواج كند، بدبخت ميشود».
اولين سفر به خارج از كشور: در سال1336.
سفر به اروپا: پاريس، لندن و از راه زميني.
تحصيل در اروپا: مدرسه هنرهاي زيباي پاريس. تحصيل در چاپ سنگي(ليتوگرافي)دوماه اقامت در رم و شركت در نمايشگاه دوسالانه ونيز.
اولين جايزه: عنوان نخست بينيال هنرهاي زيباي تهران و فروش همهي تابلوهاي نمايشگاه.
سفر به شرق: درمرداد 1339توكيو و بعدش هم به كشور هندوستان.
آموزش در شرق: كندهكاري روي چوب در ژاپن. نقاشي، تماشاي موزهها و معابد و كافهها.
بازگشت به ايران: در بهار1340.
بهانههاي بازگشت: اغلب بخاطر دلتنگي براي پدر و مادر و خواهرها و برادر و دوستان.
كنارهگيري از مشاغل دولتي: اين كار در سال 1341بعد از 6ماه تدريس نقاشي انجام ميگردد.
روانشناسي فردي: بسيار تودار، كم حرف، تنها نقاشي كه در نمايشگاههاي نقاشي خود شركت نميكرد، تنها شاعري كه در جمع شعر نميخواند. ناپديد شدنها و بيخبري.
علاقه مندی ها (Bookmarks)