دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    نوشته ها
    4,871
    ارسال تشکر
    5,092
    دریافت تشکر: 3,299
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    Wink غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان




    چكيده


    رسول اكرم صلى الله عليه و آله پيش از حركت به سوى مكه ، همگان را به هجرت به سرزمين وحى فراخواندند تا علاوه بر تعليم مناسب حج ، پيام ولايت و جانشينى اميرمؤمنان على عليه‏السلام را به آنان ابلاغ كنند و بر اين امر مهم از آنان پيمان بگيرند .
    حضور بانوان و در رأس آنان بزرگوارانى همچون ام‏سلمه ، ام‏هانى ، اسماء بنت عميس و ديگر بستگان پيامبر صلى الله عليه و آله گرچه بسيار بااهميت است ، اما حادثه‏ى جديدى نيست ؛ زيرا پيش از آن نيز زنان در هجرت‏هاى متعدد - مانند هجرت از مكه به حبشه كه براى درامان ماندن از آزار مشركان و به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله صورت گرفت ، هجرت از مكه به مدينه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله كه به منظور تشكيل حكومت اسلامى انجام شد ، و بيعت عقبه‏ى دوم و فتح - شركت كرده بودند و اين بار نيز در سفر از مدينه به مكه مكرمه كه قريب ده روز به طول انجاميد رسول خدا صلى الله عليه و آله را همراهى مى‏كردند . آنان پس از حضور در مراسم حج ، كه آخرين حج رسول خدا صلى الله عليه و آله و به نام » حجة الوداع « معروف گرديد ، و حضور در جحفه و استماع سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله كه به » خطبه‏ى غدير « مشهور است ، پيام حقانيت ولايت اميرمؤمنان على عليه‏السلام را براى ديگران روايت نمودند ؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله به حاضران دستور داده بودند تا آن را به غايبان برسانند .

    مقدمه


    در نظام حقوقى و متكامل اسلام ، بانوان همانند مردان براى فعاليت در عرصه‏هاى مختلف فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و سياسى صاحب حق‏اند ؛ زيرا ملاك اصلى در عهده‏دارى مسئوليت در هر يك از زمينه‏هاى ياد شده ، صلاحيت ، توانايى و شايستگى افراد است نه جنسيت آنان . به عبارت ديگر ، نظام حقوقى اسلام بر مبناى انسانيت بنا گرديده است . حضور بانوان در حادثه‏ى بسيار خطير و سرنوشت‏ساز » غدير « جلوه‏اى از فعاليت گسترده‏ى آنان در عرصه‏ى سياست محسوب مى‏شود . شركت زنان نامدار و معروف در هجرت از مدينه به مكه ، شركت در مراسم حج و پس از آن شركت در اجتماع بزرگ غدير ، براى استماع سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و پيمان با رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه‏السلام بر ولايت اميرمؤمنان على عليه‏السلام ، تأييدى بر جواز فعاليت سياسى آنان است. مقاله‏ى حاضر علاوه بر شناسايى بانوانى كه اين حادثه را روايت كرده‏اند سابقه‏ى بيعت آنان در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و ساير فعاليت‏هاى آنان را مورد بررسى قرار داده است .

    حوزه‏هاى فعاليت بانوان


    مطالعه‏ى سيره‏ى نبوى صلى الله عليه و آله در دوران بعثت و حاكميت ، حاكى از حضور فعال بانوان در عرصه‏هاى علم و فرهنگ، اقتصاد ، سياست و اجتماع است ؛ هر چند شيوه‏هاى حضور آنان با توجه به شرايط و احوال اجتماعى و فرهنگى متفاوت بوده است .
    فعاليت گسترده‏ى بانوان در امر آموزش و فراگيرى علم ، نه تنها ممنوع نبوده ، بلكه همواره مورد تأييد و تشويق معصومان عليهم‏السلام واقع شده است . فاطمه زهرا عليهاالسلام شاگردانى مانند اسماء ، فضه ، ام‏ايمن و رقيه داشت . ام‏سلمه و ديگر زنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيز از استادان و معلمان مدارس زنان بوده‏اند . شفا دختر عبدالله بن عبد شمس ) از مهاجران اوليه ( بنا به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله آموزش حفصه همسر حضرت را به عهده گرفت . اين عمل باعث شد ديگر زنان نيز به امر آموختن روى آورند . ديرى نپاييد كه در مدينه تعداد زنان باسواد رو به فزونى نهاد . از اين رو ، آنان از رسول خدا صلى الله عليه و آله تقاضا كردند روز خاصى را براى يادگيرى تعلميات دينى به بانوان اختصاص دهد ؛ چون مردها بر اين امر بر آنان پيشى گرفته بودند . پيامبر صلى الله عليه و آله هم اين خواسته‏ى آنان را پذيرفت و از آن پس به طور مرتب با آنها ديدار مى‏كرد . در همان ايام و بعد از رحلت آن حضرت ، فاطمه زهرا عليهاالسلام و همسران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسائل دينى و فقهى مرجع مردم شدند و خانه‏ى هر يك از آنان به صورت مدرسه‏اى درآمد ، به گونه‏اى كه بزرگان صحابه بسيارى از مسائل فقهى و دينى را از ايشان مى‏پرسيدند و آنان به عنوان مصادر تحقيقاتى بزرگان درآمده بودند . ) فاضلى ، 1381 ، ص 143 و 145 )
    حضور زنان در مساجد براى برپايى نماز جماعت ، از مسلمات تاريخى محسوب شده و بيانگر حضور فعال آنان در مجامع دينى است .
    امام صادق عليه‏السلام از پدر گرامى‏اش نقل مى‏كند : رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام نماز جماعت صداى گريه‏ى طفلى را شنيد كه مادرش او را به مسجد آورده بود ، حضرت نمازش را كوتاه كرد تا مادر سراغ فرزندش برود . ام‏سنان نيز مى‏گويد : ما همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله در نمازهاى جمعه و جماعت و عيدفطر و قربان شركت مى‏كرديم . ) همان ، ص 233 - 231 )
    فعاليت در حوزه‏ى اقتصاد نيز به نص آيه‏ى شريفه‏ى ) للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن ( ) نساء : 32 ) ) هر كس از زن و مرد از آنچه اكتساب كنند بهره‏مند
    شوند ( و سيره‏ى نبوى صلى الله عليه و آله ، امرى مجاز است . البته به مقتضاى ضرورت‏هاى اجتماعى شيوه‏هاى كسب درآمد متفاوت خواهد بود . دختران شعيب براى گوسفندچرانى در بيرون از منزل كار مى‏كردند و همچنين حضرت خديجه عليهاالسلام به امر تجارت مشغول بودند ، چنان كه زينب عطار نيز عطرهاى خود را به صورت دوره‏گردى و مراجعه به منازل مى‏فروخته است . روايت شده كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد خانه شد و زينب عطرفروش را ديد . او فروشنده‏ى لوازم آرايشى به زنان بود ، در ضمن وسايل آرايش زنان پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز فراهم مى‏كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : آفرين بر تو كه خانه‏هاى ما را معطر مى‏كنى .
    زينب گفت : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! امروز براى فروش نيامده‏ام ، بلكه آمده‏ام تا از شما در مورد چگونگى آفرينش جهان سؤال كنم . پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چگونگى آفرينش جهان را با تفصيل بيان كرد . ) همان ، ص 27 )
    برخى نيز در داخل منزل به مشاغلى مانند ريسندگى ، دباغى و مانند آن مى‏پرداختند .
    علامه‏ى طباطبائى رحمه الله مى‏فرمايد : » در اسلام ، زن در تمامى احكام عبادى و حقوق اجتماعى شريك مرد است و او نيز مانند مردان مى‏تواند مستقل باشد و هيچ فرقى با مردان ندارد ) نه در ارث ، نه در كسب و انجام معاملات ، نه در تعليم و تعلم و نه در به دست آوردن حقى كه از او سلب شده ، نه در دفاع از حق خود و نه احكامى ديگر ( ، مگر تنها در مواردى كه طبيعت خود زن اقتضا دارد كه با مرد فرق داشته باشد . « ) طباطبائى ، 1374 ، ج 2 ، ص 410 و 411 )
    حضور در عرصه‏هاى سياسى و حكومتى نيز سابقه‏اى ديرينه دارد . حاكميت بلقيس ، پادشاه سرزمين سبا و قرار گرفتن در بالاترين مقام مملكتى ، نامه‏نگارى حضرت سليمان با او ، صلاحديد و مشورت بلقيس با مشاورانش درباره‏ى متن نامه ، و سرانجام پاسخ مثبت اين بانوى فهيم و با درايت به دعوت سليمان عليه‏السلام و ايمان آوردن او ، حكايت از تدبير ، كفايت و شايستگى او در اداره‏ى آن سرزمين دارد . طرح اين قضيه در قرآن كريم بيانگر آن است كه عنصر اساسى و مهم در واگذارى و قبول مسئوليت‏هاى بزرگ ، صلاحيت و توانايى افراد است نه جنسيت آنها ؛ چنان كه امروزه نيز در جوامع متعدد بشرى واگذارى پست‏هاى مهم مملكتى به بانوان ، امرى متداول و مرسوم است .
    يكى ديگر از جلوه‏هاى حضور سياسى بانوان در منابع تاريخى و روايى ، هجرت ، و بيعت آنان با رسول خدا صلى الله عليه و آله و على بن ابى‏طالب عليه‏السلام است .

    مفهوم بيعت و آثار آن


    » بيعت عبارت است از پيمان بستن به فرمانبرى و طاعت . بيعت كننده با امير خويش پيمان مى‏بست كه در امور مربوط به خود و مسلمانان تسليم نظر وى باشد ، و در هيچ چيز از امور مربوط با او به ستيز برنخيزد و تكاليفى را كه برعهده‏ى وى مى‏گذارد و وى را به انجام دادن آنها مكلف مى‏سازد اطاعت كند ، خواه آن تكليف به دلخواه او باشد و خواه مخالف مليش . و چنين مرسوم بود كه هرگاه با امير بيعت مى‏كردند و بر آن پيمان مى‏بستند ، دست او را به منظور استوارى و تأكيد پيمان در دست امير مى‏گذاشتند . « ) ابن‏خلدون ، 1379 ش ، ج 1 ، ص 400 ) قراين نشان مى‏دهد بيعت از ابداعات مسلمانان نبوده ، بلكه سنتى رايج در ميان عرب بوده است و به همين دليل ، در آغاز اسلام كه طايفه اوس و خزرج در موقع حج ، از مدينه به مكه آمدند و با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در عقبه بيعت كردند ، برخورد آنان با مسئله‏ى بيعت برخورد با يك امر آشنا بوده است . ) مكارم شيرازى ، 1369 ، ج 22 ، ص 70 )
    يكى از مباحث مهم درباره‏ى اثر بيعت اين است كه آيا بيعت موجب مشروعيت بخشيدن به قدرت حاكمه مى‏شود و يا مانند رأى فقط موجب مقبوليت حكومت است ؟ براساس مبانى كلامى ، ديدگاه‏هاى متفاوتى پيرامون اين مسئله وجود دارد :

    نظريه‏ى اول


    ماهيت بيعت با رأى متفاوت است . برخى چنين استدلال كرده‏اند كه رأى بر مدار هواى نفسانى دور مى‏زند ، در حالى كه بيعت براساس تعلق دينى يك امت نسبت به ولى عادل صورت مى‏گيرد . برخى ديگر ، تفاوت ميان آن دو را اين گونه تشريح كرده‏اند كه بيعت كننده متعهد مى‏شود طبق رأى و نظر بيعت شونده عمل كند و حال آنكه ماهيت انتخابات عكس بيعت است و شخص منتخب بايد براساس توكيل و اراده‏ى موكل اقدام كند و افزون بر آن ، بيعت قابل فسخ و عزل نيست ، ولى در انتخابات و توكيل اين امر متصور است . به عبارت ديگر ، بيعت در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله تنها يك وظيفه‏ى دينى و سياسى براى ايجاد زمينه و تحقق زعامت ايشان بوده است و چنان نبود كه پيامبر با بيعت به زعامت جامعه برگزيده شود .

    نظريه‏ى دوم


    بيعت ، با رأى دادن در زمان ما كمى تفاوت دارد و پررنگ‏تر است . رأى ، صرف انتخاب است نه تسليم اطاعت شدن ؛ اما بيعت آن است كه خود را تسليم امر او كند .

    نظريه‏ى سوم



    مسلم است كه چنين امرى درباره‏ى رسول خدا صلى الله عليه و آله يا هر شخص ديگرى كه قدرتش از ناحيه‏ى خداوند تأمين شده است مصداق نمى‏يابد . اگر كسى بيعت را به معناى رأى دادن و حق طبيعى فرد معنا كند ، قطعا درباره‏ى رسول خدا صلى الله عليه و آله و بيعتى كه در قرآن از آن ياد شده است دچار مشكل خواهد شد .

    نظريه‏ى چهارم


    بين رأى و بيعت تفاوت ماهوى وجود ندارد ، و رأى مرحله‏ى تكامل يافته‏ى بيعت است . طبق اين نظريه ، اشكال نظريات پيشين اين است كه آنان رأى را مثبت حكومت و منشأ مشروعيت دانسته‏اند . برخى از صاحب‏نظران به شدت از اينكه بيعت منشأ مشروعيت باشد مخالفت كرده و معتقدند بيعت ، فقط موجب تحكيم و تثبيت پايه‏هاى حكومت است و در اثبات ولايت هيچ نقشى ندارد .
    اشكال اين استدلال در اين است كه ميان مفهوم بيعت و مبانى فلسفى آن خلط كرده است ؛ زيرا اختلاف در اينكه بيعت منشأ مشروعيت حكومت است يا مقبوليت آن ، در رأى نيز وجود دارد . بنابراين ، مشروعيت يا مقبوليت بيعت و رأى از مبادى و مقدمات مبنايى آن دو شمرده مى‏شود و هر دو از شرايط همسانى برخوردارند ، و همان گونه كه رأى بايد براساس اراده و شناخت صورت گيرد و ملاك مقبوليت آن اكثريت آراست و بايد پيش از تصدى ، رأى‏گيرى صورت پذيرد ، بيعت نيز چنين است .

    نويسنده: اكرم السادات حسينى

  2. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    نوشته ها
    4,871
    ارسال تشکر
    5,092
    دریافت تشکر: 3,299
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    Wink غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان (2)

    بيعت بانوان با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله


    در تاريخ اسلام براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيعت‏هاى متعددى به ثبت رسيده است ، اما بيعت‏هايى كه زنان نيز در آن مشاركت داشته‏اند عبارتند از :
    1. بيعت عقبه دوم
    در سال سيزدهم پس از نبوت ، هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به همراه گروهى به قصد حج به مكه آمده بودند ، برخى از آنان در شب دوازدهم ذى الحجه در عقبه اجتماع كردند و پيمان بستند كه در همه‏ى شرايط مطيع و فرمانبر رسول خدا صلى الله عليه و آله باشند و از سرزنش‏كنندگان نهراسند ، پيامبر صلى الله عليه و آله را يارى كنند و از جان او دفاع نمايند ، همان گونه كه از فرزندان و خانواده خود دفاع مى‏كنند . * ابن‏كثير ، 1396 ، ج 2 ، ص 195 * در اين اجتماع ، هفتاد مرد و دو زن به نام‏هاى نسيبه دختر كعب از قبيله‏ى بنى‏مازن ، و اسماء دختر عمرو حضور داشتند . * مجلسى ، 1403 ، ج 19 ، ص 2 * 24. بيعت رضوان يا شجره
    در ذى القعده سال ششم هجرى پيامبر صلى الله عليه و آله به همراه گروهى از مهاجرين و انصار به قصد زيارت خانه‏ى خدا بدون حمل سلاح عازم مكه شدند . رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين سفر ام‏سلمه را همراه خود بردند و از زنان ديگر ام‏عماره ، ام‏منيع ، اسماء دختر عمرو با همسرش ، و ام‏عامر الاشهليه نيز در اين سفر شركت داشتند . اما قريش به گمان اينكه پيامبر و اصحابش به قصد جنگ به مكه آمده‏اند مانع ورود آنان شدند . ازاين رو ، پيامبر صلى الله عليه و آله و همراهان در » حديبيه « توقف كردند . آنان با حضرت پيمان بستند كه فرار نكنند و تا لحظه‏ى مرگ از اسلام و پيامبر دفاع كنند . قرآن كريم اين پيمان مؤمنان را پيمان با خداوند دانسته * فتح : 10 * و به آنان چهار پاداش را وعده فرموده است : رضايت و خشنودى الهى ، سكينه و آرامش ، پيروزى نزديك ، و غنايم فراوان . * فتح : 19  18 *
    سرانجام قرارداد صلح ميان مسلمانان و قريش منعقد گرديد و جنگى اتفاق نيفتاد . اين بيعت مقدمه بيعت فتح بود . * صالحى شامى ، 1414 ، ج 5 ، ص 33 و 34 / ابن‏كثير ، 1396 ، ج 3 ، ص 313 *
    3. بيعت فتح
    در بيستم رمضان سال هشتم هجرى پس از فتح مكه ، مردم بر گرد رسول خدا صلى الله عليه و آله اجتماع كرده و با او در اطاعت از خداوند و پيامبر بيعت كردند . پس از آنكه بيعت مردان پايان يافت ، گروهى از بانوان كه تعداد آنها را قريب پانصد نفر ذكر كرده‏اند به حضور حضرت رسيده و با ايشان بيعت كردند . * كلينى ، 1367 ، ج 5 ، ص 527 * به همين دليل ، آن را » بيعة النساء « نيز ناميده‏اند . مفاد اين پيمان بسيار شبيه پيمان عقبه‏ى اول مى‏باشد كه در سال دوازدهم پس از بعثت منعقد گرديد . * ابن‏كثير ، 1396 ، ج 2 ، ص 179 * قرآن كريم درباره‏ى مفاد اين بيعت مى‏فرمايد : * يا أيها النبى اذا جاءك المؤمنات يبايعنك على أن لا يشركن بالله شيئا و لا يسرقن و لا يزنين و لا يقتلن أولادهم و لا يأتين ببهتان يفترينه بين أيديهن و أرجلهن و لا يعصينك فى معروف فبايعهن و استغفر لهن الله ان الله غفور رحيم * * ممتحنه : 12 * ؛ اى پيغمبر ! چون زنان مؤمن نزد تو آيند كه با تو بيعت كنند كه ديگر هرگز شرك به خدا نياورند و سرقت و زناكارى نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر كسى افترا و بهتان ميان دست و پاى خود نبندند و با تو در هيچ امر معروفى * كه به آنها كنى * مخالفت نكنند ؛ بدين شرايط با آنان بيعت كن و بر آنان از خداوند آمرزش و غفران طلب كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .
    هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر كوه صفا قرار گرفت و از مردان بيعت گرفت ، زنان مكه كه ايمان آورده بودند ، براى بيعت خدمتش آمدند ، آيه‏ى فوق نازل شد . * مكارم شيرازى ، 1369 ، ج 24 ، ص 45 * در اين آيه ، شش شرط براى بيعت زنان ذكر شده است . اما چرا بيعت با زنان مشروط به اين شرط است ، در حالى كه بيعت با مردان تنها بر اسلام و جهاد بوده است ؟
    در پاسخ مى‏توان گفت : آنچه در مورد مردان در آن محيط از همه مهم‏تر بوده ، همان ايمان و جهاد بوده است ؛ اما در مورد زنان ، چون جهاد مشروع نبوده ، شرايط ديگرى ذكر شده كه مهم‏تر از همه بعد از توحيد ، امورى بوده كه زنان در آن جامعه گرفتار انحراف از آنها بوده‏اند . * همان ، ص 47 *
    يكى از نكات بسيار قابل توجه در اين آيه ، بيان رابطه‏ى بيعت زنان با شخصيت اسلامى آنان است . » اين مسئله نشان مى‏دهد كه برخلاف گفته‏ى بى‏خبران يا مغرضانى كه مى‏گويند اسلام براى نيمى از جامعه‏ى انسانى ، يعنى زنان ، ارزشى قايل نشده و آنها را به حساب نياورده است ، دقيقا آنها را در مهم‏ترين مسائل به حساب آورده است ؛ از جمله مسئله بيعت است كه يك بار در حديبيه * در سال ششم هجرت * و يك بار در فتح مكه انجام گرفت ، و آنها نيز دوش به دوش مردان در اين پيمان الهى وارد شدند ، و حتى شرايط بيشترى را نسبت به مردان پذيرا گشتند ؛ شرايطى كه هويت انسانى زن را زنده مى‏كرد ، و او را از اينكه تبديل به متاع بى‏ارزش يا وسيله‏اى براى كام‏جويى مردان بوالهوس گردد نجات مى‏داد . « * همان ، ص 48 - 47 *
    4. بيعت غدير
    اين واقعه را در عنوان بعدى پى خواهيم گرفت .

    مهاجرت بانوان


    بانوان علاوه بر بيعت با رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، در هجرت‏هاى متعدد نيز مشاركت داشته‏اند ؛ مانند هجرت از مكه به حبشه كه به علت اذيت و آزار مشركان و به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله انجام شد ، هجرت از مكه به مدينه ، به همراهى پيامبر صلى الله عليه و آله و با هدف تشكيل حكومت اسلامى ، و هجرت از مكه به مدينه كه در آخرين سال حيات ايشان و با هدف تعليم مناسك حج و ابلاغ پيام ولايت حضرت على عليه‏السلام صورت گرفت . در هجرت به حبشه كه كاملا مخفيانه انجام شد ، هشتاد و سه مرد و هجده زن شركت داشته‏اند . * امينى ، 1379 ، ج 2 ، ص 136 * آنان بسان مردان مسلمان براى حفظ عقيده‏ى خويش جلاى وطن نمودند . اسماء دختر عميس و ام‏ايمن از مهاجرين اوليه بودند . ام‏ايمن در اوايل بعثت ايمان آورد و در غزوه‏ى احد و خيبر شركت داشت . او پيوسته به حضور حضرت شرفياب مى‏شد . * فاضلى ، 1381 ، ص 241 * فاطمه دختر اسد و مادر على عليه‏السلام نيز از بانوانى بود كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله ، به مدينه مهاجرت كرد . صلاحيت اخلاقى و دينى او تا آنجا بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بارها به ديدن او مى‏رفت و سرانجام وقتى در سال چهارم هجرى در مدينه از دنيا رفت پيامبر صلى الله عليه و آله پيراهن خود را كفن او قرار داد. * همان ، ص 243 *
    برخى از بانوان نيز از دارالكفر به اسلام مهاجرت نمودند . قرآن كريم درباره‏ى مهاجرت اين بانوان مى‏فرمايد : * با أيها الذين آمنوا اذا جاءكم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن الله أعلم بايمانهن فان علمتموهن مؤمنان فلا ترجعوهن الى الكفار لا هن حل لهم و لا هم يحلون لهن و آتوهم ما أنفقوا و لا جناح عليكم أن تنكحوهن اذا آتيتموهن أجورهن و لا تمسكوا بعصم الكوافر و اسألوا ما أنفقتم و ليسألوا ما أنفقوا ذلكم حكم الله يحكم بينكم و الله عليم حكيم * * ممتحنه : 10 * ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! آنگاه كه زنان مؤمن مهاجر پيش شما آمدند ، آنها را امتحان كنيد؛ خدا داناتر به ايمان آنهاست . شما اگر با ايمانشان شناختيد آنها را به كافران برمگردانيد ؛ كه اين زنان مؤمن بر آن كفار و آن شوهران كافر بر اين زنان حلال نيستند . ولى مهر و آنچه را كه * شوهرانشان * انفاق كرده‏اند به آنها بپردازيد و باكى نيست كه شما با آنها نكاح كنيد در صورتى كه مهرشان را بدهيد . نگه‏دارى نكنيد همسران كافره را و مطالبه كنيد آنچه را انفاق كرده‏ايد و مطالبه كنند آنچه را انفاق كرده‏اند . اين حكم خداست كه در بين شما حكم مى‏كند و خدا داناى تواناست .
    جمعى از مفسران در شأن نزول اين آيات چنين آورده‏اند : رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديبيه با مشركان مكه پيمانى امضا كرد . يكى از مواد پيمان اين بود كه هر كس از اهل مكه به مسلمانان بپيوندد او را بازگردانند ، اما اگر كسى از مسلمانان اسلام را رها كرد و به مكه بازگشت مى‏توانند او را برنگردانند . در اين هنگام ، زنى به نام سبيعه اسلام را پذيرفت و در همان سرزمين حديبيه به مسلمانان پيوست . همسرش خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى محمد ! همسرم را به من بازگردان ؛ چرا كه يكى از مواد پيمان ماست و هنوز مركب آن خشك نشده است . آيه فوق نازل شد و دستور داد زنان مهاجر را امتحان كنند . * ابن‏عباس مى‏گويد : امتحانشان به اين بود كه بايد سوگند ياد كنند هجرت آنها به خاطر كينه با شوهر ، يا علاقه به سرزمين جديد ، و يا هدف دنيوى نبوده ، بلكه تنها به خاطر اسلام بوده است . * آن زن سوگند ياد كرد كه چنين است. در اينجا رسول خدا صلى الله عليه و آله مهريه‏اى را كه شوهرش پرداخته بود و هزينه‏هايى را كه متحمل شده بود به او پرداخت و فرمود : طبق اين ماده تنها مردان را بازمى‏گردانند نه زنان را .

  3. #3
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    نوشته ها
    4,871
    ارسال تشکر
    5,092
    دریافت تشکر: 3,299
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    Wink غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان(قسمت سوم)



    زنان و دو بيعت با على بن ابى‏طالب عليه‏السلام



    در بيست و پنجم ذى القعده سال دهم هجرى رسول خدا صلى الله عليه و آله در فراخوان عمومى همگان را براى هجرت به مكه فراخواندند ، ضمن اينكه اشاره فرمودند امسال آخرين سال حيات من است . ايشان در اين سفر دو مأموريت داشتند :
    1. تعليم احكام و مناسك حج ؛
    2. ابلاغ پيام ولايت اميرالمؤمنين على عليه‏السلام و سپردن رهبرى و هدايت جامعه‏ى مسلمانان به ايشان .
    انجام ندادن اين مأموريت ، به معناى عمل نكردن به وظيفه بود ؛ ) يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين . ( ) مائده : 67 ) اين سفر على‏رغم ممانعت گروهى از مخالفان انجام شد . پيامبر صلى الله عليه و آله پياده از مدينه خارج شدند و اهل بيت و همسران او در حالى كه بر هودج قرار گرفته بودند به اتفاق تمام مهاجرين ، انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق در پى ايشان به حركت درآمدند . ) امينى ، 1362 ، ج 3 ، ص 30 - 29 ) تعداد شركت‏كنندگان را تا يكصد و بيست و چهار هزار نفر ثبت كرده‏اند . البته اهالى مكه و آنها كه به اتفاق اميرالمؤمنين عليه‏السلام و ابوموسى از يمن آمدند ، بر اين تعداد اضافه مى‏شوند . ) همان ( سفر پيامبر صلى الله عليه و آله و همراهان ايشان قريب ده روز به طول انجاميد . مراسم حج تحت تعليم و سرپرستى رسول خدا صلى الله عليه و آله برگزار گرديد . اين تنها حجتى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از مهاجرت به مدينه انجام دادند ؛ نه پيش از آن و نه بعد از آن ، اين عمل از طرف آن حضرت وقوع نيافت . اين حج را به اسامى متعدد در تاريخ ثبت نموده‏اند ؛ از جمله : حجة الوداع ، حجة الاسلام ، ججة البلاغ ، و حجة الكمال . پس از پايان مراسم حج و اعلام خروج حاجيان از مكه و در روز پنج‏شنبه هجده ذى الحجه ، سيل جمعيت به سوى » غدير « حركت كردند . همگان در مسير بازگشت ، به منطقه‏اى به نام » جحفه « رسيدند . حجفه شاهراهى بود كه مسير اهل مدينه ، مصر ، يمن و عراق از آنجا جدا مى‏شد . در آن زمان ، جبرئيل امين آيه‏ى شريفه‏ى ) يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك ( را بر رسول گرامى صلى الله عليه و آله ، نازل ، و به ايشان فرمان اعلان ولايت على عليه‏السلام را ابلاغ كرد . رسول خدا صلى الله عليه و آله على‏رغم تابش سوزان آفتاب دستور توقف همگان را صادر فرمودند ؛ به كسانى كه جلوتر حركت كرده بودند دستور بازگشت دادند و مقدارى نيز صبر كردند تا افرادى كه در عقب بودند برسند . همگى در محلى به نام » غديرخم « اجتماع نمودند . رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از برپايى نماز ظهر ، بر بالاى منبرى كه برخى از اصحاب براى ايشان تدارك ديده بودند قرار گرفته و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را فراخواندند تا بر بالاى منبر و در سمت راست ايشان بايستند و با صدايى رسا خطبه‏اى طولانى را ايراد فرمودند . رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از حمد و ثناى الهى و اقرار گرفتن از مردم بر وحدانيت خداوند متعال ، رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و حق بودن معاد و قيامت و شهادت بر بندگى خود ، فرمودند : بايد فرمان مهمى را درباره‏ى على بن ابى‏طالب به استماع شما برسانم كه در غير اين صورت رسالت الهى خود را انجام نداده و از عذاب الهى ترسناكم . آنگاه دست اميرالمؤمنين عليه‏السلام را بالا برده و پس از معرفى ايشان به حاضران ، فرمودند: اى مردم ! چه كسى نسبت به مؤمنين از خود آنان سزاوارتر است ؟
    پاسخ دادند : خدا و رسول او آگاه‏ترند .
    پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند : همانا خداوند مولاى من ، و من مولاى مؤمنين و از آنان نسبت به خودشان سزاوارترم . آنگاه فرمودند : » من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله « ؛ هر كه را من مولاى اويم ، پس على مولاى اوست ، پروردگارا دوستداران او را دوست ، و دشمنان او را دشمن بدار ، يارى‏كنندگان او را يارى كن و پشت كنندگان به او را خوار گردان . آنگاه فرمان دادند تا حاضران اين سخن را به غايبان اطلاع دهند . هنوز جمعيت متفرق نشده بودند كه آيه‏ى شريفه‏ى ) اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ( ) مائده : 3 ) نازل گرديد . پيامبر صلى الله عليه و آله بر نعمت رسالت خود و ولايت على عليه‏السلام تكبير گفتند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 27 ، ص 112 - 111 ) و در ادامه ، سرانجام نافرمانى از ولايت ائمه طاهرين عليهم‏السلام و غضب الهى بر دشمنان اهل بيت ، و بيزارى خود را از امامان گمراهى كه مقام امامت را غصب كنند متذكر شدند . در پايان ، از حاضران بر اطاعت از ائمه طاهرين عليهم‏السلام و طلب مغفرت از آنان اقرار گرفته و فرمودند : اى مردم ! هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است . اى مردم ! كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان » اميرالمؤمنين « با او سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏هاى نعمت خواهند بود . حضرت سخنان خود را با طلب آمرزش براى مؤمنانى كه دستور حضرت را اطاعت كنند ، و نفرين بر انكاركنندگان و كافران ، و حمد و سپاس خداوند به پايان رساندند .
    پس از اتمام خطبه‏ى رسول خدا صلى الله عليه و آله دو خيمه برپا شد ؛ يكى براى خود ايشان و ديگرى براى على بن ابى‏طالب عليه‏السلام ، مردم گروه گروه براى تبريك و تهنيت ابتدا به خيمه ايشان و سپس به خيمه‏ى على بن ابى‏طالب عليه‏السلام مى‏آمدند . در اين ميان ، ابوبكر و عمر اولين كسانى بودند كه با عبارت » مبارك باد بر تو اى پسر ابوطالب كه از اين پس مولاى من و هر مرد و زن مؤمنى هستى « با على عليه‏السلام بيعت كردند. پس از آنكه بيعت مردان پايان يافت ، پيامبر صلى الله عليه و آله به همسران خود و بقيه‏ى بانوان مؤمن دستور دادند تا بر على عليه‏السلام وارد شوند و بر اميرى على عليه‏السلام بيعت كنند ، و آنان نيز چنين كردند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 21 ، ص 388 ) البته نحوه‏ى بيعت زنان و مردان چنان كه در » بيعة النساء « آمده متفاوت از يكديگر بوده است . در بيعة النساء پيامبر صلى الله عليه و آله ظرف آبى را تهيه كرده دستان مبارك خود را در آن فروبردند ، آنگاه به زنان فرمودند : هر كه مى‏خواهد بيعت كند دستش را در ظرف فروببرد . ) مجلسى ، 1403 ، ج 21 ، ص 112 ، ح 6 ) در اين مجلس نيز زنان با قرار دادن ظرف آبى كه پرده‏اى در وسط آن بود بيعت نمودند ؛ به اين صورت كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در يك سوى پرده و زنان در سوى ديگر ، دست خود را داخل آب قرار مى‏دادند . اين روز به روز تاج‏گذارى اميرالمؤمنين نيز معروف است ؛ زيرا حضرت در اين مراسم عمامه‏ى خود را كه » سحاب « نام داشت بر سر اميرالمؤمنين عليه‏السلام قرار دادند . عمامه پوشش مخصوص اشراف و بزرگان بوده است و چنان كه مراسم تاج‏گذارى پادشاهان با قرار دادن تاجى از جنس طلا و جواهر برگزار مى‏گردد ، در ميان عرب مرسوم بوده كه از عمامه استفاده مى‏كردند . روايت است كه حضرت فرمودند : » العمائم تيجان العرب « . رسول خدا در اين روز عمامه خود را به شكل مخصوصى كه حكايت از عظمت و جلالت على عليه‏السلام داشت بر سر ايشان نهاد . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 212 - 208 )

    حديث غديريه به روايت بانوان


    اين روايت كه در منابع متعدد شيعى و سنى آمده است ، از نظر سند متواتر بوده و فاقد هرگونه ضعف و اشكال در طريق روايت مى‏باشد . بسيارى از بزرگان صحابى كه در غدير حضور داشته‏اند آن را روايت كرده‏اند . تعداد بانوانى كه در حادثه‏ى كم‏نظير و تاريخى غديرخم و بيعت با على عليه‏السلام شركت كرده‏اند مشخص نيست و در منابع روايى به مناسبت روايت غدير فقط از بانوانى كه حديث غدير را روايت كرده‏اند نام برده شده است .
    علامه امينى در طبقه‏ى صحابه ، نام يكصد و ده راوى كه شش تن از آنان را بانوان تشكيل مى‏دهند به عنوان اولين راويان حديث غدير معرفى كرده است . لازم به توضيح است كه مأخذ اصلى اين حديث بانوان ، فردى است به نام ابن‏عقده صاحب كتاب حديث الولايه . ابن‏طاووس ، از علماى بزرگ شيعه ، درباره‏ى او مى‏نويسد : » او در نزد بزرگان همه‏ى مذاهب فردى ثقه و مورد اعتماد است . او كتاب خود را حديث الولايه نام نهاد و در آن روايات پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره‏ى ولايت ، همراه با اسامى راويان آن ثبت كرده است . اين كتاب كه بر آن ، خط شيخ طوسى و جمعى از بزرگان اسلام قلم خورده است در نزد من موجود مى‏باشد . « ) ابن‏طاووس حلى ، 1371 ، ص 140 - 139 ) اين بانوان عبارتند از :

    اسماء دختر عميس


    ابن‏عقده در كتاب الولايه حديث غدير را از او روايت كرده است . ) امينى ، 1362 ، ج 2 ، ص 44 ) اسماء ابتدا به همسرى جعفر بن ابى‏طالب درآمد و سه پسر به نام‏هاى محمد ، عبدالله و عون به دنيا آورد . اسماء و جعفر در هجرت به حبشه - كه اولين هجرت در اسلام به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله بود و براى جلوگيرى از آزار و اذيت مشركان صورت گرفت - شركت داشتند . پس از او ساير مسلمانان نيز به اين سرزمين مهاجرت نمودند و در آنجا اجتماعى از مسلمانان را تشكيل دادند . او عبدالله را در حبشه به دنيا آورد و همزمان با آن ، پسر نجاشى پادشاه حبشه را نيز شير داد . ) ابن‏اسحاق ، 1383 ، ج 1 ، ص 214 و 819 )
    پس از كشته شدن جعفر در جنگ ، اسماء به نكاح ابوبكر درآمد . به هنگام باردارى محمد ، همراه شوهرش ابوبكر به مكه هجرت نمود و در ايام حج محمد را در منطقه‏اى به نام ذوالحليفه به دنيا آورد . او پس از مرگ ابوبكر به عقد على عليه‏السلام كه از همسر اولش ده سال كوچك‏تر بود درآمد ، و كودك خردسال او ، يعنى محمد بن ابى‏بكر ، در خانه‏ى على عليه‏السلام بزرگ شد . او در كنار ساير فرزندان على عليه‏السلام بزرگ شد و به همين سبب او را ربيب على عليه‏السلام ناميده‏اند . محمد در جمل و صفين همراه على عليه‏السلام بود . در برخى منابع تاريخى و روايى از حضور اسماء در وقايعى مانند عروسى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و ولادت امام حسن عليه‏السلام سخن به ميان رفته است . اما علامه سيد جعفر مرتضى عاملى در بررسى حوادثى كه به اشتباه به اسماء بنت عميس نسبت داده شده ، حضور او را در اين وقايع مورد نقد قرار داده و مى‏نويسد : اسماء بنت عميس در آن هنگام در حبشه بوده و در آنجا پسر نجاشى را شير مى‏داده ، و در آن سرزمين از منزلت و جايگاه رفيعى برخوردار بوده است . بلكه مقصود اسماء بنت يزيد بوده است و به دليل شهرت و عظمت اسماء بنت عميس به او نسبت داده شده است . ) عاملى ، 1415 ، ج 5 ، ص 263 - 262 و 284 )

    ام‏سلمه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله


    ام‏سلمه مى‏گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم دست على عليه‏السلام را بالا گرفت و فرمود : هر كه را من مولاى اويم پس على عليه‏السلام مولاى اوست . آنگاه فرمود : اى مردم ! من دو چيز گران‏بها برايتان به جا مى‏گذارم : كتاب خدا و خاندانم . اين دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا آنكه بر حوض كوثر بر من وارد شوند . اين روايت را سمهودى شافعى و ابن‏عقده روايت كرده‏اند . ) امينى، 1362 ، ج 2 ، ص 44 ) نامش هند ، دختر ابواميه و عاتكه است . او نخست به همسرى ابوسلمه عبدالله درآمد . اين زن و شوهر هر دو در مكه اسلام آوردند و آنگاه كه آزار كفار قريش در مكه بر مسلمانان طاقت‏فرسا گرديد ، رسول خدا صلى الله عليه و آله به ايشان دستور داد تا به حبشه مهاجرت كنند . ام‏سلمه فرزندان خود را در حبشه به دنيا آورد . آنان پس از مدتى به مكه بازگشتند . چون پيامبر صلى الله عليه و آله قصد هجرت به مدينه را كرد ، ابوسلمه زن و فرزند خود را سوار بر شترى كرد ، مهار شتر را به دوش گرفته و رهسپار مدينه گرديد ، اما خانواده ام‏سلمه كه از ابتدا با اسلام او مخالف بودند او را از همسفرى با همسرش ابوسلمه منع كردند . از اين رو ، ابوسلمه بدون همسرش مهاجرت كرد و ام‏سلمه نيز پس از مدتى به همراه فرزندش ، كه چند روزى توسط اقوام همسرش از او جدا شده بود ، عازم مدينه گرديد . )عسكرى ، 1368 ، ج 1 ، ص 57 ) ام‏سلمه پس از مرگ عبدالله به همسرى پيامبر صلى الله عليه و آله درآمد .
    ام‏سلمه از نظر شخصيت فردى ، بانويى بسيار فهيم ، با درايت و صاحب كمالات بوده است . در برطرف كردن اندوه رسول خدا صلى الله عليه و آله شيوه‏هاى خاصى به كار مى‏برده و در عين حال در سخن گفتن و طرح تقاضاهاى خود بسيار مؤدب بوده است . )امين ، 1362 ، ج 10 ، ص 272 ) او محرم راز على عليه‏السلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام است . على عليه‏السلام با واسطه او تقاضاى برپايى مراسم عروسى‏اش را با پيامبر صلى الله عليه و آله مطرح مى‏كند . فاطمه عليهاالسلام نيز در هنگام وفات ، از على عليه‏السلام پيمان مى‏گيرد كه غير از ام‏سلمه و چند تن ديگر در تشييع جنازه‏ى او شركت نكنند . ) مجلسى ، 1403 ، ج 78 ، ص 310 ) او از مدافعان سرسخت على عليه‏السلام ، و راوى روايات بسيارى در مدح و حقانيت ولايت اوست . ام‏سلمه پيش از خروج عايشه براى جنگ با على عليه‏السلام ، سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله را به او يادآورى ، و او را به شدت از مقابله با ايشان نهى مى‏كند . پس از بازگشت از جمل نيز با او محاجه پرداخته ، و در توبيخ او روايت » على مع الحق و الحق معه « را از زبان رسول اكرم صلى الله عليه و آله برايش نقل مى‏كند

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کشته شدن نفس زکيه
    توسط hoora در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th December 2009, 10:32 PM
  2. ورزش بانوان از خواب بیدار می‌شود
    توسط Victor007 در انجمن اخبار ورزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2009, 11:10 PM
  3. علي(ع) از فتنه مي‌گويد
    توسط kamanabroo در انجمن پند ها و اندرزها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th November 2009, 11:06 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th November 2009, 02:12 PM
  5. مقاله: درآمدى بر مبانى كلى فقهى حجاب و مسئوليت دولت اسلامى
    توسط Victor007 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th October 2009, 11:44 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •