خط در ميان زنان
در حاليکه جهان در قرن دهم ميلادي دوراني سرد و پرمخاطره را ميگذارند، در ژاپن دوره هيان به نيمه راه هدف آرماني خود، يعني ايجاد فرهنگي اصيل و پيشرفته رسيده بود. ترجمه آثار ادبي اين دوره از قبيل داستانهاي گنجي ز موراساکي و بالش نامه سي شوناگون چشم اندازي اجمالي از جامعهاي درباري را بر روي ما ميگشايد که در آن، گروه کوچکي از زنان و مردان زندگي بسيار بغرنج و هنرمندانهاي را اداره ميکردند. در آن محافل کوچک هنر نوشتار جايگاهي ويژه داشت. در اين مورد آرتور ولي تا بدانجا پيش ميرود که ميگويد، دين واقعي مردم هيان خوشنويسي بوده است. گرچه اين مطلب اغراق آميز مينمايد، بيقين ميتوان گفت، شيوه قلم بدست گرفتن يک زن يا مرد، بيش از آنچه واقعا مينوشت يا ميگفت، نشاندهنده نژاد، حساسيت و منش او بود. خوشنويسي به عنوان ارزشي اخلاقي، در باور مردم آئينهاي بود که روح را منعکس ميکرد. اين هنر در آداب مغازله نيز که اوقات فراغت مردم هيان را بخود اختصاص ميداد، نقشي اساسي داشت. اغلب با مشاهده دستخطي مردانه يا زنانه، خيالپردازيهاي عاشقانه آغاز ميشد و شوق ديدار صاحب خط را بر ميانگيخت. خوشنويسي در آن ديار جاذبهاي جنسي بشمار ميرفت. در مراحل نخست روابط عاشقانه، دو دلباخته با اضطرابي سکرآور به انتظار دريافت اولين نامه مينشستند. نوشتهاي به خط معمولي به معني پايان راه بود و نداي جدايي ميداد. دي يکي از بخشهاي داستانهاي گنجي، قهرمان داستان که شاهزادهاي است بنام گنجي نامهاي از بانويي در آکاشي دريافت ميدارد. سوگلي محبوب او، موراساکي در انتظار آن است که نه محتواي نامه بلکه دستخط آن زن را ببيند و هنگامي که دزدانه نگاهي بدان مياندازد، در مييابد که «دستخط از عمق و احساس فوق العادهاي برخوردار است و از چنان سبکي در نگارش استفاده کرده که ميتواند براي اکثر زنان برجسته دربار مخاطره آميز باشد.» بدين ترتيب با اندوه ميپذيرد که احساس گنجي به آن دختر، شگفت انگيز نيست. سالها بعد، گنجي شاهزاده خانم سيزده سالهاي بنام نيوسان را رسماً به همسري بر ميگزيند و باز هم موراساکي با علم به اين که آينده اش در گرو دستخط اين دختر است، با نگراني در انتظار نخستين نامه وي بسر ميبرد. گنجي نيز که در کنار موراساکي خوابيده، در انتظار ميسوزد، اما اين بار دستخط ناپخته و کودکانه است. گنجي و موراساکي از اينکه شاهزادهاي در اين سن نتوانسته سبکي منقح بياموزد، يکه ميخورند. موراساکي عمداً توجهي به موضوع نشان نميدهد و گنجي نيز سخني بر زبان نميآورد. اگر اين نامه را کسي ديگر ميفرستاد حتماً درباره ان سخنها گفته ميشد، اما گنجي ضمن ابراز تأسف براي آن شاهزاده خانم کوچک تنها به گفتن اين جمله خطاب به موراساکي اکتفا کرد:«مي بيني که جايي براي نگراني تو نيست».
شايد اين تصور پيش آيد که در ژاپن قرن دهم، تا آنجا که به شيوه تفکر جامعه نسبت به نوشتار و نويسنده مربوط ميشود، زيبايي شناسي بر ملاحظات اقتصادي و سياسي غلبه داشته است ودستکم در اين حوزه، زن و مرد منزلت مساوي داشته اند. اما در اينجا تنها ظاهر امر نين فريبنده است. بوالهوسي و تنوع طلبي رايج در محافل درباري، امتياز ويژه صاحب منصبان بود و حرفه معمول نگارش، در دستگاه اداري، ديني و آموزشي بر عهده مردان قرار داشت؛ محققان، کاهنان و مأموراني که به رغم استقلال روز افزون از قيد الگوهاي چيني، به استفاده از زبان و خط چيني ادامه ميدادند. در واقع خط و زبان چيني به عنوان ابزاري پر منزلت براي هر گونه نوشته جدي، در انحصار مردان باقي ماند. زنان بطور عمده زبان ژاپني و خط آوايي کانا را بکار ميبردند. و اين محوديت يکي از عوامل رشد ادبيات بومي ژاپن در دوره هيان شد.
حال به مساله ارتباط ميان زنان و خط ميپردازيم. آيا زنان دوره هيان از جايگاهي منحصر بفرد برخوردار بودند؟ پاسخ به اين پرسش بصورتي محتاطانه هم بله است و همه نه.
هنگامي که توانايي نوشتن با قدرت و نفوذ ارتباط مييافت، طبعاً زنان بنا به قاعده کنار گذاشته ميشدند. در مصر يا بين النهرين زن کاتب وجود نداشت. در آئين يهود و اسلام نيز زنان پائين تر از ن بودند که اجازه نوشتن نام خدا به آنها داده شود، اگرچه لزوماً آنها را محکوم به بيسوادي نميدانستند در آئين هندو، زنان حق با سواد شدن نداشتند. ما در دوره ودايي به زنان محقق، شاعر و مدرس بر ميخوريم، ولي مانو و ساير قانونگذاران برهمني (500 ق.م. تا 400م.) زنان را نجس شمردند و آنها را از بسياري مواهب، از جمله حق مطالعه سرودهاي ودايي محروم کردند؛ يادگيري به صفت زنان بدکار مبدل شد و تنها گانيکاها ، يعني رقاصهها، زناني که شوهران به کرايه ميدادند، زنان هنرمندان و رامشگران، زنان ناراضي از شوهران و سرانجام تمامي زنان متمايل به هرزگي، خواندن و نوشتن را ميآموختند. اين باور تا سالهاي اخير نيز رواج داشت و هنوز هم در مناطق روستايي از اعتبار برخوردار است که اگر زني کتاب يا قلم بر دست گيرد براي خانواده خود نکبت به ارمغان خواهد آورد. از سوي ديگر، مسيحيت مشوق با سوادي زنان بود، هر چند انگيزههاي موجود ديگرسان مينمود. سنت آن، قديسه حامي مادران، معمولاً در حالتي تصوير ميشود که به دخترش مريم باکره، خواندن ميآموزد.
در قرون وسطي، زنان اشرافزاده بيش از مردان در زبان لاتين و ديگر دروس مدسره تبحر داشتند، زيرا آموزش پسران بيشتر حول شکار، نظمگيري و فنون درباري دور ميزد. کليسا نيز مشوقاين روند بود، با اين اميد که آموزش زنان، آنها را براي حيات ديني آماده تر کرده و والدينشان آنها را به همراه متعلقات دنيويشان وقف يک صومعه سازند. صومعهها بويژه آنهايي که تابع قوانين بنديکتي بودند، اغلب موسساتي زنانه بشمار ميآمدند، که در آنها، زنان توانمند، فارغ از دشواريهاي ناشي از زايمانهاي مکرر و مراقبت از مردان، به عنوان گردانندگان امور، محقق يا کاتب به فعاليت مشغول بودند و براي خود وجههاي خاص داشتند. گاهي اوقات، راهيان و راهبهها مشترکاً به نسخه برداري از متون مقدس ميپرداختند. در يک رساله نجومي که در حدود 1154 در آلزاس نوشته شده است، تذهيبگر در صفحه تقديم کتاب تصويري از خود و کاتب که رئيس صومعه خواهران مجاور است نقش کرده است. تحسيني که براي مهارت در بدست گرفتن قلم نصيب بانوان دوره هيان ميشد، بطور عمده به جاذبه عشقي آنها وابسته بود. آنها نه بعنوان محقق يا کاتب بلکه صرفا به عنوان يک زن، يعني جنس مخالف مرد، به نگاشتن ميپرداختند. آنها منحصرا به زبان ژاپني و خط کانا مينوشتند و نگارش به خط چيني و کاربرد نويسههاي آن زيبنده زنان نبود. اگر هم کسي مانند موراساکي از خط چيني اطلاعي داشت صرفاً بدين خاطر بود که از اعضاي خانواده محققان بشمار ميرفت و ضمناً اين دانش خود را از ديگران مخفي ميکرد. بانوان هيان اگرچه دخالتي مستقيم در سياست نداشتند، اما براي خانواده خود از اهميتي والا برخوردار بودند. اگر دختري موفق ميشد با امپراطور، يا يکي از شاهزادگان و يا عضوي از يک خانواده برجسته ازدواج کند، نفوذ سياسي خانواده خود را افزايش ميداد. دختران از بسياري جهات سودمندتر از پسران بودند. يک پسر حتي اگر از خانوادهاي مشهور بود، اميدوار نبور که روزي امپراطور اينه شود. براي فراهم ساختن چنين ازدواجي، دختران ميبايست به زيورهايي چون موسيقي، شعرسرايي، بخورسازي و غيره آراسته باشند، هر چند دستخطي ناپخته و زشت ميتوانست تمامي اين هنرها را بي اثر سازد.
بدين ترتيب نوشتن صرفاً زيوري بود که زنان را براي قدرتمندان جامعه، يعني مردان، دلرباتر ميکرد. درست به همين منوال، 700 سال بعد، از روسپيان معروف ژاپن انتظار ميرفت که در موسيقي، شعر، خوشنويسي و بديع گويي مهارت داشته باشند. در جوامع مردمسالار معمولا حد و مرز ميان زنان فرزندپرور (همسران محترم) که تا حد امکان چشم و گوش بسته نگهداشته ميشدند و زنان لذت بخش (روسپيان، رقاصهها و هنرپيشگان) کاملاً مشخص شده بود. گروه دوم اين اجازه را داشتند که تا اندازهاي به آموزش و ساير مهارتها بپردازند. در دوره هيان تنها گاهي اين دو نقش با يکديگر ترکيب ميشد و زنان هيان نيز از چنين موقعيتهايي بخوبي استفاده ميکردند.
منبع:گاور، آلبريتن، تاريخ خط، سال 1386، انتشارات نشر مركز
علاقه مندی ها (Bookmarks)