دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 6 از 37 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 370

موضوع: حسینیه سایت نخبگان جوان

  1. #51
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47

    پیش فرض پتجره‌اي به حرم





    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  2. 8 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  3. #52
    همکار بخش مذهبی
    رشته تحصیلی
    کاردانی کامپیوتر-نرم افزار
    نوشته ها
    397
    ارسال تشکر
    4,555
    دریافت تشکر: 2,776
    قدرت امتیاز دهی
    1898
    Array
    جوان ایرانی's: جدید67

    پیش فرض پاسخ : حسینیه سایت نخبگان جوان

    شب اول محرم متعلق به
    مسلم بن عقیل بن ابیطالب(ع)، یار شیدای حسین(ع)

    «مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیه السلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی امام حسین علیه السلام است. مادر مسلم کنیز بود و «علیّه» نام داشت(1) و عقیل او را از شام خریده بود.
    دعوت اهل کوفه از امام حسین علیه السلام
    هنگامی که اهل کوفه نامه‎های فراوانی به امام ارسال داشتند، آن حضرت مسلم را فراخواند و به همراه وی «قیس بن مسهّر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و عده‎ای از فرستادگان را سفیر خود نمود. آن حضرت، مسلم را به چند چیز امر فرمود:
    الف. تقوای الهی داشته باشد؛
    ب. اسرار حکومت را پنهان بدارد؛
    ج. به مردم لطف و مرحمت داشته باشد؛
    د. اگر مردم را با هم متحد یافت، به سرعت امام را با خبر کند.
    سپس امام نامه‎هایی را به مردم کوفه به این مضمون نوشتند:
    اما بعد، به تحقیق برادر و پسرعمویم و مورد اعتماد از اهل بیتم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستاده‎ام، ایشان را امر کرده‎ام تا که برایم بنویسد که آیا شما را با هم، همدل و همداستان می‎یابد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر کسی که به حق قیام کند.(2)
    حرکت مسلم از مکه
    اواخر ماه مبارک رمضان بود که مسلم بن عقیل از مکه به مدینه منوره حرکت کرد. ایشان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) رفت و در آنجا نماز گزارد. پس از آن با اهل و عیال خویش خداحافظی کرد. سپس از «قیس» دو راهنما اجاره کرد تا که راه را به او نشان دهند. در راه گرما و تشنگی آن دو را سخت آزار داد و آنها تاب نیاوردند و در راه جان دادند.(3)
    مسلم راه را ادامه داد تا به محلی رسید که آنجا آب و آبادی بود. آن دو راهنما راه را به مسلم نشان دادند تا «بطن جنت»
    (4) رسید. آنجا با قیس نامه‎ای را از سختی راه و مشکلات برای امام ارسال داشتند. نامه مسلم این گونه بود:
    «اما بعد؛ من از مدینه خارج شدم، در حالی که دو راهنما را برای طی راه اجاره کرده بودم، راه را گم کردیم و به عطش افتادیم. چیزی نمانده بود که آنها جان بدهند تا این که آخرالامر به آب رسیدم. تنها نجات ما در لحظات آخر، نفس ما بود. این حادثه موجب شد که آینده کار را نیکو نبینیم.»
    در پاسخ این نامه، امام این گونه نوشت:
    «اما بعد؛ البته من خوف این را دارم که آن گونه که تو (بد) پیش بینی می‎کنی، غیر آن باشد که به تو تذکر داده‎ایم. همانگونه که تو را رهنمون شده‎ام، حرکت کن، والسلام.»
    درسی که می‎توان گرفت: از این ماجرا چند نکته به دست می‎آید:
    1- از یطیّر به صرف برخورد با حوادث ناگوار در آینده باید پرهیز کرد که آن، گویای وظیفه انسانی نیست؛
    2- باید در تشخیص وظیفه و انجام دادن کاری که امام آن را توصیه می‎کند، تلاش کرد؛
    3- باید در انجام دادن رسالت الهی مقاومت و استقامت داشت.
    مسلم به محل آب خیر «طیّیء» رسید. در آنجا قدری استراحت کرد. سپس حرکت کرد تا این که به مردی رسید که تیرش آهویی را نشانه رفته بود. وقتی به حیوان رسید آن را کشت. مسلم با دیدن آن صحنه گفت: «دشمن ما کشته خواهد شد، اگر خدا بخواهد.»(5)
    ورود مسلم به کوفه
    مسلم به سمت کوفه اسب می‎راند تا این که در پنجم شوال وارد کوفه شد. (6) او به منزل «مختار بن ابی عبید» وارد شد.(7) مختار شیعیان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آیند. پس نامه حسین علیه السلام را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گریه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفی، چون «عابس شاکری»، «حبیب اسری» خطبه خواندند.
    این خبر به «نعمان بن بشیر انصاری» که استاندار یزید در کوفه بود رسید. او از جای برخاست و برای مردم خطبه‎ای ایراد کرد و آنها را تهدید کرد. پس از آن «عبدالله بن سعید حضرمی» که با بنی امیه هم قسم بود به اعتراض از جای برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمّاره بن عقبه» داستان لقمان را در نامه‎ای به یزید نوشتند و تصریح کردند که حاکمی که گماشته است یا ضعیف است یا این که خود را به ناتوانی زده است.(8) پس از عبدالله، سایر جیره‎خواران حکومتی از قبیل «عمارة بن ولید» و «عمر بن سعد بن ابی وقاص» نامه‎های مشابهی برای یزید فرستادند.(9)
    علت ورود مسلم به منزل مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر»- حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر» - حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود لقمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد. این انتخاب مسلم گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی است.(10)
    بیعت با مسلم در کوفه
    مردم پس از آگاهی از ورود مسلم، فوج فوج با نماینده امام بیعت کردند تا این که نام بیعت کنندگان در دفتر مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت.(11)
    درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم:
    1. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(12)
    2. تعداد بیعت کنندگان بیست و پنج هزار نفر بوده است؛(13)
    3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (14)
    4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (15)
    5. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر بوده است. (16)
    محورهای بیعت مردم با مسلم
    مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:
    1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛
    2. پیکار با بی دادگران؛
    3. دفاع از مستضعفان؛
    4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛
    5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛
    6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛
    7. یاری اهل‎بیت علیه السلام؛
    8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛
    9. پیکار با متجاوزان. (17)
    درسی که می‎توان گرفت: باید به این اصول معقول و مقبول نگریست و این که چگونه مردم به درستی راه حق را بازیافته بودند.
    نامه مسلم به امام حسین علیه السلام
    بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بازآید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.
    مسلم نامه خود را ضمیمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابی شبیب شاکری» سپرد تا به همراه «قیس بن مسهّر صیدوای» به خدمت امام برسانند. (18)
    یزید و کوفه
    خبر ارسال نامه مسلم به یزید رسیده بود. او به والی تازه برای کوفه می‎اندیشید. «سرجون» (19) غلام وفادار پدرش (معاویه) را احضار کرد و او را از وضع کوفه، «نعمان بن بشیر» و بیعت مردم آگاه ساخت و در مورد والی جدید کوفه از او نظر خواست.
    سرجون گفت: «اگر پدرت معاویه اینک زنده می‎شد نظر او را به کار می‎بستی؟»
    یزید گفت: «آری». سرجون کینه یزید به ابن زیاد را می‎دانست. فرمان معاویه را که قبل از مرگ برای عبیدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بیرون آورد و به یزید نشان داد. پس از آن بود که یزید عبیدالله بن زیاد را که والی بصره بود به ولایت کوفه نیز گماشت. این فرمان به همراه نامه‎ای توسط «مسلم بن عمرو باهلی» برای عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. (20)
    یزید نامه‎ای برای عبیدالله نوشت: «افرادی که روزی مورد ستایش‎اند، روز دیگر به ننگ و نفرین دچار می‎شوند، و چیزهای ناپسند به صورت دل پسند در می‎آیند و تو در مقام و منزلتی قرار داری که شایسته آن هستی، به قول شاعر عرب: تو بالا رفتی و از ابرها پیشی گرفتی و بر فراز آنها جای گرفتی. برای تو جز مسند خورشید جایگاهی نیست.»(21)
    او در این نامه به عبیدالله فرمان داد که در عزیمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگیری، مسلم به عقیل را به قتل رساند یا تبعید کند. (22)
    درسی که می‎توان گرفت: گاه اهل خلاف در کنار یکدیگر قرار می‎گیرند تا که به اهداف باطل خود برسند. بر اهل ایمان و تقوا است که با وجود وجوه اشتراک فراوان، متحد شوند و سپاه کفر و شرک را به زانو درآورند.

    __________________________________________________ __
    1- الطبقات الکبری، ج 4، ص 29.
    2- ترجمه برگرفته از متن ابصار العین، ص 79.
    3- ابصارالعین، ص 79.
    4- جنت، محل آبی بوده که به قبیله کلب متعلق بوده است. معجم البلدان، ج2، ص343.
    5- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
    6- مروج الذهب، ج3، ص 248.
    7- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .
    8- ابصار العین، ص80 .
    9- الارشاد، ج 2، ص41.
    10- حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 345 .
    11- اللهوف، ص16 .
    12- الارشاد، ج2، ص41 .
    13- نفس المهموم، ص58 .
    14- حیاة الامام الحسین، ج2، ص247 .
    15- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247 .
    16- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247/ مثیر الاحزان، ص 11.
    17- حیاة الامام الحسین، ج2، ص 345 .
    18- مثیرالاحزان، ص 32 .
    19- «سرجون بن منصور» از نصارای شام بود. معاویه برای اداره حکومت با او مشورت می‎کرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئولیت بیت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نیز در دولت اموی دارای پست و مقام بود. پیش از این عمر بن خطاب از استخدام مسیحی‎ها در امور کشوری منع کرده بود، مگر این که مسلمان شوند. مقتل الحسین مقرم، پاورقی، ص 148.
    20- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 535/ سماوی، ابصار العین، ص80 .
    21- این عبارات گویای کینه قبلی یزید به عبیدالله بود که اینک به سبب ضرورتی که پیش آمده بود از او این همه مدح و ثنا می‎گفت.
    22- مقتل الحسین مقرم، ص 148.
    امام حسین علیه‌السلام معلم مقاومت آگاهانه است.

    امام خامنه ای






  4. 9 کاربر از پست مفید جوان ایرانی سپاس کرده اند .


  5. #53
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47

    پیش فرض شعر



    تا تو دردم می‌دهی آن را دوا حس می‌كنم
    عافیت را در میان هر بلا حس می‌كنم

    بهترین اوقات عمرم در میان روضه‌هاست
    خویش را در خانه‌ی خیرالنسا حس می‌كنم

    بهتر از ماه مبارك در محرم تائبم
    حال استغفار را در روضه‌ها حس می‌كنم

    این زمان با آن مكان تأثیرشان عین هم است
    در محرم خویش را در كربلا حس می‌كنم

    سینه‌چاك سینه‌ی عریان یار زینبم
    می‌زنم بر سینه چون این درد را حس می‌كنم

    بین توحید و تجلی نسبت عینیت است
    پس خودم را پیش تو پیش خدا حس می‌كنم

    تو همان روضه شدی و من همان گریه شدم
    تو مرا حس می‌كنی و من تو را حس می‌كنم

    قیمت پایین پایت مثل بالای سر است
    عرش بالا را همین پایین پا حس می‌كنم

    دانلود شعر

    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  6. 9 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  7. #54
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47
    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  8. 9 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  9. #55
    همکار بخش مذهبی
    رشته تحصیلی
    کاردانی کامپیوتر-نرم افزار
    نوشته ها
    397
    ارسال تشکر
    4,555
    دریافت تشکر: 2,776
    قدرت امتیاز دهی
    1898
    Array
    جوان ایرانی's: جدید67

    پیش فرض پاسخ : حسینیه سایت نخبگان جوان

    اعمال شب اول محرم
    اعمال شب و روز اول محرمشب اوّل سيّد در اقبال براى اين شب چند نماز ذكر فرموده :اوّل : صد ركعت در هر ركعت حمد و توحيد بخواند .دوّم : دو ركعت در ركعت اوّل حمد و انعام و در دوّم حمد و يَّس .سوّم : دو ركعت در هر ركعت حمد و يازده قُل هُوَاللّهُ اَحَدٌ در روايت است از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله كه هر كه در اين شب اين دو ركعت نماز را بجا آورد و صبحش را كه اوّل سال است روزه بدارد مثل كسى است كه تمام سال را مُداومت به خير كرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بميرد به بهشت برود .و نيز سيّد براى هلال اين ماه دعاء مَبْسُوطى ذكر فرموده و اگر ممكن شود احيا بدارد اين شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن روز اوّل .بدانكه اوّل محرم اوّل سال است و در آن دو عمل وارد است :اوّل : روزه است و در روايت رَيّان بن شبيب از حضرت امام رضاعليه السلام مرويست كه هر كه در اين روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب كند چنانكه دعاى زكريّا را مستجاب نمود .دوم : از حضرت امام رضا عليه السلام منقولست كه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله روز اوّل محرم دو ركعت نماز مى كرد و چون فارغ مى شد دستها را بلند مى كرد و اين دعا را سه دفعه مى خواند:
    اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَديمُ وَهذِهِ سَنَةٌ

    خدايا تويى معبود ازلى و اين سال

    جَديدَةُ فَاَسْئَلُكَ فيهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّيْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ

    تازه است از تو خواهم در اين سال نگهداريم را از شيطان و نيروى بر اين نفس

    الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ [ياكَريمُ] يا ذَاالْجَلالِ

    كه پيوسته به گناه فرمان مى دهد و سرگرمى بدانچه مرا به تو نزديك كند اى صاحب جلالت

    وَالاِْكْرامِ يا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ يا ذَخيرَةَ مَنْ لا ذَخيرَةَ لَهُ يا حِرْزَ

    و بزرگوارى اى تكيه گاه كسى كه تكيه گاهى ندارد اى ذخيره آنكس كه ذخيره ندارد اى پناهگاه

    مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ يا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يا كَنْزَ

    آنكس كه پناهگاهى ندارد اى فريادرس آنكس كه فريادرسى ندارد اى پشتيبان آنكس كه پشتيبانى ندارد اى گنج

    مَنْ لا كَنْزَ لَهُ يا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ي ا عَظيمَ الرَّج اَّءِ ي ا عِزَّ الضُّعَف آءِ ي ا مُنْقِذَ

    آنكس كه گنجى ندارد اى كه آزمايشت نيكو است اى بزرگ مايه اميد اى عزت بخش ناتوانان اى نجات بخش

    الْغَرْقى يا مُنْجِىَ الْهَلْكى يا مُنْعِمُ يا مُجْمِلُ يا مُفْضِلُ يا مُحْسِنُ

    غريقان اى خلاص كننده هالكان اى نعمت بخش اى زيباپرور اى فزون بخش اى نيكوده

    اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّيْلِ وَنُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ

    تويى كه سجده كرد (و به كمال خضوع درآمد) برايت سياهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع

    الشَّمْسِ وَدَوِىُّ الْمآءِ وَحَفيفُ الشَّجَرِ يا اَللّهُ لا شَريكَ لَكَ اَللّهُمَّ

    خورشيد و صداى ريزش آب و بهم خوردن درخت اى خدايى كه شريك ندارى خدايا

    اجْعَلْنا خَيْراً مِمّا يَظُنُّونَ وَاغْفِرْ لَنا ما لا يَعْلَمُونَ وَلا تُؤ اخِذْنا بِما

    قرارمان ده بهتر از آنچه مردم گمان كنند و بيامرز از ما آنچه را كه نمى دانند و مگير ما را بدانچه

    يَقُولُونَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ

    گويند بس است مرا خدا معبودى جز او نيست بر او توكل كنم و او است پروردگار عرش

    الْعَظيمِ امَنّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ اِلاّ اُولُوا الاْلْبابِ رَبَّنا

    عظيم ايمان داريم به او و هرچه هست از نزد پروردگار ما است و اندرز نگيرند جز خردمندان پروردگارا

    لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ

    منحرف مساز دلهاى ما را پس از آنكه هدايتمان كردى و ببخش به ما از پيش خود رحمتى كه براستى تويى بخشايشگر
    شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اوّل محرم ولكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شَراب تا بعد از عصر آن وقت بقدر كمى تربت تناول نمايد و سيّد روايت كرده فضيلت روزه تمام ماه را و آنكه روزه او نگه ميدارد صائم آن را از هر گناهى .
    امام حسین علیه‌السلام معلم مقاومت آگاهانه است.

    امام خامنه ای






  10. 10 کاربر از پست مفید جوان ایرانی سپاس کرده اند .


  11. #56
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47

    پیش فرض منبر شب اول

    "بينش و نگرش؛ بصيرت ديني" در كتاب سلوك عاشورايي آيت الله مجتبي تهراني منزل نهم(بخش اول)


    امام حسین(ع)؛ انسان ضدّ غرور(۱)

    اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين. « الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا».[1]
    طرح بحث
    در چند سال اخیر، روش معمول ما در ایّام دهه اوّل محرّم این بود که محور بحثمان را پیرامون قیام و حرکت امام حسین(علیه‏السلام) می‏گذاشتیم. جهت این کار هم این است حرکت و قیام حضرت، صحیفه کاملی است که در آن، درس‏هایی در ابعاد گوناگون معرفتی، معنوی، فضیلتِ انسانی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، به ابناء بشر داده شده است. سال گذشته بر طبق آنچه که از خود حضرت رسیده است گفتیم حسین(علیه‌السلام) مصلحی غیور بود. حضرت در وصیّت‏نامه‌ای که در مدینه به برادرشان محمّد بن‌حنفیّه دادند، نوشتند که قیام من برای اصلاح امّت است. حال من می‌خواهم جمله‏ای دیگر به این بحث اضافه ‏کنم که خودش یکی دیگر از ابعاد حرکت امام است؛ حسین(علیه‏السلام) مصلحی است غیور و انسانی است ضدّ غرور. من این تعبیر را ـإن‌شاءالله‌ـ در این جلسات توضیح خواهم داد.
    نامه یزید برای بیعت گرفتن از امام
    وقتی قیام امام حسین(علیه‏السلام) را با یک دید سطحی و ظاهری نگاه می‏کنیم، می‌بینیم که حضرت انسانی بود که بر ضدّ یک حکومت قیام کرد و قصد براندازی آن را داشت. بعد از مرگ معاویه، یزید به «ولید بن‌عتبه» استاندار مدینه نامه نوشت که سه نفر را دستگیر کن و از آنها بیعت بگیر؛ اوّل «امام حسین» است و بعد هم «عبدالله‌بن‌عمر» است و نفر بعدی هم «عبدالله‌بن‌زبیر». به او گفت از این سه نفر فوراً بیعت بگیر! نامه سرِ شب به دست ولید رسید. او هم بلافاصله به دنبال «مروان‌بن‌حکم» استاندار قبلی مدینه که از طرف معاویه استاندار بود فرستاد تا با او مشورت کند. مروان هم به او گفت: معطّل نکن؛ تا قبل از آنکه خبر مرگ معاویه منتشر شود، از اینها بیعت بگیر؛ اوّل از حسین بیعت بگیر، که او برای حکومت یزید خطر دارد. ولید هم شبانه به دنبال امام حسین فرستاد. من نمی‏خواهم تمام ماجرا را نقل کنم که چه شد. خلاصه ولید مسأله بیعت گرفتن برای یزید را به امام گفت.
    پاسخ امام به درخواست بیعت
    امام در همان اوّلین جلسه‏ای که با ولید بن‌عتبه، برخورد داشت سخنانی را ایراد فرمود که از این سخنان، همین معنایی که من عرض کردم به دست می‏آید که حضرت قصد براندازی یک نظام را داشت و بعد هم می‏خواست یک نظام دیگر را جای‏گزین آن کند. حضرت به ولید فرمود: «أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ » در فراز دوم فرمود: « وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْبَيْعَةِ وَ الْخِلَافَة».[2]
    مقابله دو جریان «خدا محور» و «شیطان محور»
    این‌که حضرت اوّل ‏فضائل خاندان خودش را بیان می‏کند که «أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ...» گویای چیست؟ چرا بعد می‏رود سراغ یزید و می‌گوید که او شارب خمر است، آدم‏کش و فاسق علنی است؟ هدف حضرت از برقراری مقابله بین این دو چیست؟ حضرت در این بیانات دو جنبه مختلف را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد؛ یک جنبه «الهیّت» است و دوم جنبه «شیطانیّت». حضرت، بحث «خدایی بودن» و «تابع هوای نفس بودن» را مطرح می‌کنند تا از مقابله این دو نتیجه‌گیری کنند. لذا بعداً بحث صلاحیّت و عدم صلاحیّت را مطرح می‏کند که کسی همچون من، با کسی همچون یزید بیعت نمی‌کند. حضرت نمی‏گوید من با او بیعت نمی‌کنم؛ بلکه می‌فرماید مثلِ من با مثلِ او بیعت نمی‌کند. بحث صلاحیّت و عدم صلاحیّت نوعی را مطرح می‌کنند.
    «براندازی» نه «جانشینی»
    یک وقت کسی می‏گوید من می‏خواهم این فاسق را سرنگون کنم و خودم جای او بنشینم؛ امّا امام حسین اصلاً این حرف را نزد. بلکه فرمود مثلِ من با مثلِ او نمی‌تواند بیعت کند. پس بحث اوّل این است که کسی مثلِ یزید اصلاً صلاحیّت این جایگاه را ندارد. کاری به اینکه چه کسی باید خلیفه شود نداریم؛ چه کسی صلاحیّت دارد بحث دیگری است. الآن آنچه مطرح است این است که یزید و هر که مثل او باشد صلاحیّت تصدّی این جایگاه را ندارد. حضرت در آن جلسه اصلاً این را مطرح نمی‏کند که چه کسی صلاحیّت دارد. تمام حرف، درباره ردّ یزید است.
    «مثلِ یزید» سزاوار حکومت اسلامی نیست!
    من اینهایی که می‏گویم جواب‏گوی خیلی از شُبهات است. این را توجه کنید؛ آنچه می‏گویم حساب‏شده است. انقلاب‏ها و قیام‏های بشری، حرفشان این است که ما باید در براندازی‏ها، حکومت فعلی را کنار بگذاریم و خودمان به‏جای او بنشینم. اما این تعبیر در هیچ جای سخنان حضرت نیست. حضرت اوّل می‏گوید: ما، خاندان الهی هستیم و وابسته به خداییم، امّا اینها وابسته به شیطانند. مطلب بسیار روشن و ساده است. بعد می‏فرماید حالا برای زمام‏داری حکومت جامعه مسلمین کدام سزاوارتر هستند؟ کدام خاندان باید زمام حکومت را در دست بگیرند؟ یعنی بحث صلاحیّت را مطرح می‌کنند که اینها با این وضع خراب، نباید در رأس امور باشند. حضرت معیارها را مطرح می‌کند؛ دو نظام و دو رژیم را مطرح می‏کند؛ یک رژیم الهی و یک رژیم شیطانی. جامعه مسلمین، رژیم الهی می‏خواهد یا رژیم شیطانی؟ مسلّماً رژیمی الهی و اسلامی می‏خواهد. لذا حضرت مسأله صلاحیّت را مطرح می‏کند و می‏گوید: «مِثلِی» مثلِ ما، یعنی انسان‏های الهی دستشان را به عنوان تأیید، به دستِ انسان‏های شیطانی نمی‏دهند.
    با یزید، کار اسلام تمام است!
    فردای همان شب حضرت در کوچه به همین مروان بن‏حکم که دیشب آنجا نشسته بود، برخورد می‏کند. او شروع می‏کند امام حسین را نصیحت کردن که من صلاح شما را در این می‏بینم که با یزید بیعت کنی! حضرت در آنجا مُستَند حرف خود را به او می‏گوید که چرا درخواست بیعت را نپذیرفت.[3] حضرت در جوابش می‏گوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»؛ یعنی فاتحه اسلام را باید خواند. «إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[4] به‌خاطر اینکه امّت به کسی مثل یزید مبتلا شدند و او سردمدار آنها شده است.
    اینجای سخن مهم است که فرمود: «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ»؛ خودم شنیدم که پیغمبر ‏فرمود: «الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ فإذا رَأیتُم مُعَاوِیَةَ عَلَی مِنبری فَابقَرُوا بَطنَهُ». خلافت بر خاندان ابی‌سفیان حرام است و اگر دیدید که معاویه بر منبر من نشسته ـ‌کنایه از اینکه او زمام حکومت مسلمین را در دست گرفته‌ است‌ـ شکمش را بدرید! «وَ قَد رَأوهُ أهلُ المَدِینَةِ عَلَی المِنبَرِ فَلَم ‏یَبقَرُوهُ»؛ اما اهل مدینه این صحنه را دیدند و شکمش را پاره نکردند. «فَابتَلاهُمُ الله بِیَزِیدٍ الفَاسِقِ». خداوند هم آنها را به یزید مبتلا کرد. خودم این سخنان را از پیغمبر شنیدم، حالا چگونه بیایم و بیعت کنم؟! حضرت صریح می‏گوید که خودم از جدّم شنیدم![5]
    مقابله با یزید به حکم عقل و نقل
    یک وقت بحث عقلی می‏کنیم، یک وقت بحث نقلی می‏کنیم. هم عقل اقتضا می‏کند که در هر حکومتی، زمام‌دار باید از قُماش آن حکومت باشد، و هم نقل چنین حکم می‌کند. اگر حکومت الهی است، باید زمام‌دار آن نیز الهی باشد؛ اگر حکومت شیطانی است، حاکم هم باید شیطانی باشد وگرنه کاری از پیش نمی‌رود.
    ما گام به گام می‏خواهیم پیش برویم. عقل همین را می‏گوید که باید حاکم با حکومت متناسب باشد. نقل هم راجع به این خاندان همین را می‌گوید. حضرت از پیغمبر نقل می‏کند که او این حرف‏ها را گفته است. حالا وظیفه امام چیست؟ «براندازی». امّا اینکه می‏خواهم خودم جای او بنشینم، هیچ‏جا چنین حرفی را ما از حضرت نمی‏شنویم. بلکه بحث حضرت این است که او صلاحیّت ندارد و من صلاحیّت دارم. همه اینها کاملاً حساب‏شده است.
    اهرم‌ حکومتها برای تشکیل و بقا
    حالا در اینجا این بحث مطرح است که هر نوع حکومتی چه برای به پاداشتن‏ و چه برای نگاه‏داشتنش، چه به لحاظ حدوث و چه از نظر بقاء، اهرم‏هایی دارد که متناسب با ماهیّت حکومت است و با به‌کارگیری آن اهرم‏ها حکومتی را براندازی می‌کند و خودش بر سر کار می‌آید. همچنین با استفاده از این اهرم‌ها که با نوع حکومت و اهداف آن رابطه تنگاتنگ دارد، برای بقای خویش تلاش می‌کند. البته حکومت‌های شیطانی که حرکت و اهدافشان مطابق جهات نفسانی است، اهرم خاص خودشان را دارند و حکومت الهی هم اهرم خاص خودش را دارد. هیچ وقت نمی‏شود، که ما بتوانیم یک حکومت الهی بر پا داریم، ولی از اهرم‏های شیطانی بهره‏گیری کنیم؛ این نمی‏شود. حکومت‌ها هرکدام ابزار خاص خودشان را دارند.
    اهرم حکومت شیطانی: «تطمیع»، «تهدید» و «تحمیق»
    اهرم حکومت‏های غیر الهی‏، مربوط به هوای نفس شیطانی است. اینها به‌طور معمول و غالب، سه اهرم و وسیله دارند که آنها را به کار می‏گیرند. البته این سه، یک وجه مشترک هم دارند که من اینها را فهرست‏وار می‌گویم: «تطمیع»، «تهدید» و «تحمیق». حکومت‌های شیطانی و غیر الهی برای براندازی، بر سر کار آمدن و بقای حکومت خود از این سه اهرم استفاده می‏کنند تا به وسیله آنها بتوانند از مردم سواری بگیرند؛ یعنی مردم را در اختیار بگیرند و بتوانند حکومت کنند.
    شیوه حکومت‏های شیطانی؛ فریب مردم به هر قیمت
    این سه مورد در یک چیز مشترک هستند و به قول ما وجه مشترک دارند. وجه اشتراک آنها این است که همه اینها باعث «غرور» مردم می‌شود.[6] غرور به معنای «فریبی» است که از بی‏خبری و جهل نشأت می‏گیرد. اگر فریب، از بی‏خبری نشأت بگیرد، چه بی‌خبری خودش، چه بی‌خبری دیگران، اسمش «غرور» است. هر سه اهرم حکومت‌های شیطانی باعث غرور می‌شود؛ یعنی این حکومت‌ها با استفاده از جهل و بی‏خبری مردم، آنها را فریب داده و حکومت خود را ادامه می‌دهند. گاهی با تهدید، گاهی با تطمیع و گاهی هم با تحمیق.
    مشخّصه حکومت و شخص الهی، مغرور نبودن است.
    امام حسین (علیه‏السلام) نه خود مغرور بود، و نه دیگران را مغرور کرد. این مشخّصه حکومت الهی است که هیچ‌گاه برای پیش‌برد اهدافش، از این ابزار استفاده نمی‌کند. در حکومت الهی هیچ خبری از این حرف‌ها نیست. در حکومت الهی اصلاً بحث فریب‏کاری و بهره‏گیری از بی‏خبری مردم و بی‏خبرگذاشتن آنها نیست. این‏ها بحث‏هایی است که انشاء الله ما در آینده خواهیم داشت.
    طمع با مال و مقام، تهدید به گرفتن جان
    این اهرم‏ها، مخصوص ابناء دنیا است؛ ابزار کسانی است که حکومتشان بر محور هواهای نفسانیّه، یعنی حکومت شیطانی است. حکومت شیطانی، این اهرم را به کار می‏گیرد تا بر سر قدرت باقی بماند. در بُعد طمع، سرآمد چیزهایی که انسان دوست دارد «مال» و «جاه» است. با پول و ریاست، مردم را فریب می‏دهند. غرور از این‌جا شروع می‏شود. در بُعد تهدید، مردم از جانشان می‏ترسند، لذا آنها هم همین را هدف می‌گیرند و هراس از مرگ را در دل مردم می‌اندازند. در بُعد تحمیق، هم از جهل مردم استفاده کرده و آنها را در اختیار می‌گیرند. من بعداً به‌طور مفصّل وارد این مباحث می‌شوم.
    تحمیق و فریب مردم توسط ابنزیاد
    شما اوّلین جلسه امام حسین با ولید را دیدید؛ حالا اوّلین برخورد حکومت شیطانی یزید با سفیر امام حسین را هم ببینید و با هم مقایسه کنید! با دقّت دو جریان را بررسی کنید! این حکومت یزیدی را ببینید که از چه اهرم‏هایی استفاده می‌کند. ابن‌زیاد وقتی که وارد کوفه می‏شود، با چه قیافه و شکلی می‏آید؟ چگونه مردم را فریب می‏دهد؟! در همان گام اوّل، ابزارش فریب است. اوّلین منبری که در مسجد کوفه می‏رود، هم به مردم وعده می‏دهد که من برای شما چه کارهایی انجام خوام داد و هم از آن طرف تهدید کرد که اگر کسی با حسین همراهی کند چنین و چنان می‏کنم.
    من اینها را می‏گویم تا مطلب کاملاً برای شما جا بیفتد. هم درِ خزینه را باز می‏کند و مال بیت‏المال را وسط می‌ریزد، هم از این طرف به دروغ می‏گوید لشگر چندین هزار نفره دارد از شام می‏آید. هم تطمیع کرد و هم تهدید. به عمر سعد هم وعده حکومت ری را داد که این تطمیع مالی و مقامی است و از آن طرف هم همه را تهدید کرد که از سپاه شام و برخورد سخت حکومت بترسید!
    شایعه ارتداد مُسلم!
    از طرفی دیگر، به سراغ یک سنخ باورهای جامعه اسلامی و توده مردم می‌رود و از جهل آنها برای فریب استفاده می‌کند. من اسم این کار را می‏گذارم «تحمیق» که همان فریب بر محور بی‏خبری است. در بعضی جاها نقل شده که مُسلم را متهم می‏کنند که او مرتد شده است. چرا؟ چون با امیرالمؤمنین مخالفت کرده است. شعار ارتداد بر اساس باورهای دینی مردم باعث شد تا بتواند دور مُسلم را خالی کند و حکومت شیطانی و یزیدی‌اش باقی بماند. باور دینی مردم این بود که کسی نباید بر خلاف حکومت اسلامی قیام کند. او در اینجا از تحمیق استفاده می‏کند.
    ابن‌زیاد برای بقای حکومت خود از هر سه عامل استفاده کرد. بدانید حکومت‏های شیطانی هستند که به تطمیع، تهدید و تحمیق متوسل می‏شوند و از این سه اهرم و سه وسیله استفاده می‌کنند که بر جامعه سلطه پیدا کنند. کار آنها این است. اما در حکومت الهی از این حرف‏ها خبری نیست که ـ إن‏شاء الله ـ بعداً وارد می‏شوم.
    ذکر مصیبت جناب مُسلمبن‏عقیل
    بروم سراغ توسّلم. محمد بن‏اشعث وقتی دید که نمی‏تواند مُسلم را دستگیر کند، چاره‏ای ندید جز اینکه به او امان دهد. به مُسلم رو کرد و گفت: «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ».[7] تو نه اهل دورغی و نه اهل غروری! همان لغت را وسط می‏کشد. ببین دشمن چگونه دارد خطاب می‏کند! «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ». این عین جمله‌ای است که به مُسلم گفت. گفت تو نه اهل دروغی و نه اهل غروری! ولی من به تو امان می‏دهم؛ از طرف امیر هم امان می‏دهم؛ از طرف خدا و رسول خدا هم امان می‌دهم. امان دادن هم در عرب رسم بود و به هیچ نحو به کسی که امان داده شده بود خیانت نمی‌شد. امّا فریب‌کاری را ببینید! امان داد، ولی بعد با مُسلم چه کار کردند؟! وقتی مُسلم را دستگیر کردند، مُسلم در بین راه شروع کرد به گریه کردن. یکی از اینها رو کرد به مُسلم و گفت کسی که برای یک چنین امر عظیمی قیام می‏کند که نباید این‌گونه زبونی به خرج دهد و گریه کند! مُسلم گفت: «لَا أبکِی لِنَفسِی»؛ من برای خودم گریه نمی‏کنم. «وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ»؛ گریه‏ام برای آن زن و بچه‏ای است که دارند به سوی من می‏آیند. «أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ». من برای حسین و خانواده‌اش دارم گریه می‏کنم.
    عجب امان نامه‏ای به مُسلم دادند! ببینید دو گروه مقابل یکدیگر هستند و اصلاً شیوه‏شان با هم فرق می‌کند؛ یکی شیطانی است و یکی رحمانی است. مُسلم وصیّت کرد و عبیدالله گفت او را به بالای بام دارالعماره ببرید و بالای قصر او را بکشید. از قاتل مُسلم پرسیدند وقتی مُسلم را بالا می‌بردی، چه می‏گفت؟ گفت تسبیح خدا می‏کرد، استغفار می‏کرد و صلوات می‏فرستاد. من در مقتلی دیدم که وقتی مُسلم به پشت بام رسید، رو کرد به سمت مکه و گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ الله یَا حُسَینِ». یا اباعبدالله! حال مُسلم بن‏عقیل را داری می‏بینی؟! شروع کرد با مولایش صحبت کردن.
    مولا هم مُسلم را فراموش نکرد. او هم در همان لحظات آخر، یادی از مُسلم کرد. امّا می‏دانید فرق این دو در چه بود؟ مُسلم گفت: یا اباعبدالله! حال مُسلم بن‏عقیل را می‏بینی؟! ولی امام حسین وقتی مُسلم را یاد کرد، چیز دیگری گفت. فرمود ای مُسلم! بیا حال زن و بچه من را ببین... «فَنادَی یَا مُسلم بنِ‌عَقیلِ وَ یَا هَانِیء ‌بنَ‌عُروَةِ یَا زُهَیرُ یَا بُرَیرُ قُومُوا عَن نَومَتِکُم أیَّهَا الکِرَامُ فَادفَعُوا عَن حَرَمِ الرَّسُولِ»...


    [1]. سوره مبارکه اعراف، آیه 57
    [2]. بحارالأنوار، ج 44، ص 324. این جریان را هم خوارزمی نقل می‏کند و هم در بحار آمده است. خیلی جاها هست. این جملات تنها در یک‌جا نیامده است. من حالا فهرست‏وار، عبارتی را که محور بحثم هست می‌گویم.
    [3]. من بحثم یک مقداری طلبگی است ولی بدانید انسان هر چه سطح فهم و درکش نسبت به قیام حسین (علیه السلام) بیشتر باشد، دلبستگی و پیروی‏اش بیشتر می‏شود.
    [4]. بحارالأنوار، ج 44، ص 326
    [5]. این مطلب در لهوف، مقتل خوارزمی، بحار و شاید پنج شش جای دیگر آمده است.
    [6]. البته این را به شما عرض کنم من حدود بیست و پنج سال قبل من مراجعه هم کردم، سال شصت و چهار، حدود بیش از بیست جلسه هم ایام دهه عاشورا بود و دهه آخر صفر بود، بیست و دو جلسه من بحث غرور کردم. الآن نمی‏خواهم بحثِ غرور کنم، یک وقت اشتباه نشود! فقط یک اشاره می‌کنم و به بحث خودم می‏پردازم.
    [7]. بحارالانوار، ج 44، ص 357
    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  12. 10 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  13. #57
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47
    ویرایش توسط آسد مرتضي : 15th November 2012 در ساعت 10:57 PM
    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  14. 11 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  15. #58
    همکار بخش مذهبی
    رشته تحصیلی
    کاردانی کامپیوتر-نرم افزار
    نوشته ها
    397
    ارسال تشکر
    4,555
    دریافت تشکر: 2,776
    قدرت امتیاز دهی
    1898
    Array
    جوان ایرانی's: جدید67

    پیش فرض پاسخ : مداحي شب اول

    حاج محمود حرف نداره انصافا
    امام حسین علیه‌السلام معلم مقاومت آگاهانه است.

    امام خامنه ای






  16. 10 کاربر از پست مفید جوان ایرانی سپاس کرده اند .


  17. #59
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر_نرم افزار
    نوشته ها
    1,751
    ارسال تشکر
    3,958
    دریافت تشکر: 9,802
    قدرت امتیاز دهی
    5191
    Array
    آسد مرتضي's: جدید47

    پیش فرض پاسخ : حسینیه سایت نخبگان جوان

    آهنگران سرشان شلوغ است ...
    بايد نعل تازه بسازند براي اسب ها ...



  18. 13 کاربر از پست مفید آسد مرتضي سپاس کرده اند .


  19. #60
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ادبيات
    نوشته ها
    77
    ارسال تشکر
    229
    دریافت تشکر: 381
    قدرت امتیاز دهی
    28
    Array

    پیش فرض پاسخ : حسینیه سایت نخبگان جوان

    نقل قول نوشته اصلی توسط ziczag نمایش پست ها
    به من چه مگه من گفتم کریسمس کی برگزار بشه یا امام حسین کی بمیره
    ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه.

    امام حسین از دیدگاه انسانهای بزرگ شخصیتی است بسیار محترم ،حتی کسانیکه مسلمان نیستند در مورد امام حسین با لحن ویژه ای صحبت نموده اند ، در فرهنگ و معارف اسلام فرق زیادی بین شهادت و مردن است بویژه اینکه امام حسین (ع) سید شهداست.

    بهتر است اگر ما شیعه هستیم در مورد ائمه اطهار با احترام و ادب صحبت کنیم و اگر شیعه نیستیم حق نداریم با لحن خودمون به حریم بزرگان شیعه اهانت کنیم.

  20. 7 کاربر از پست مفید aleyasin سپاس کرده اند .


صفحه 6 از 37 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معرفی: فهرست سايتهاي دانشگاههاي ايران
    توسط A.L.I در انجمن معرفی سایتها و وبلاگها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th December 2008, 11:48 AM
  2. اساس نامه و قوانین سایت علمی نخبگان جوان
    توسط Admin در انجمن اسناد چشم انداز سایت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd November 2008, 02:49 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •