دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29

موضوع: تاریخ به روایت شاهنامه

  1. #11
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    جمشید


    جمشید فرزند طهمورث است . شید در زبان انان به معنای
    خورشید است اور اب ه سبب زیبائیش به این نام میخواندند

    چون طهمورث رخت از جهان بست فرزندش جمشید به جای
    او نشست. دیهیم شاهی بر سر نهاد و کمربند فرمانروایی بر
    میان بست.در عهد پادشاهیش نخست به ساخت ابزار جنگ
    پرداخت.جمشید اسباب پادشاهی به کمال رساند همه افریدگان
    به اطاعت او در امدند او مرگ را از یاد برد و دست خوش پندارهای
    باطل گردید و دیو در سرش تخم نهاد دانشمندان و اهل حکمت به
    خلافش برخاستند و درهای زمین و دوزخ بر او بسته شدند و خشم
    خداوند قهار او را فرو گرفت و پرنده اقبالش بر پرید و ارامش و اسایشش
    به هم بر امد و بختش تیره گون شد و فر و بزرگیش فرو کاست . چون
    ملوک نواحی دیدند که جمشید از دین بازگشته و دست ستم گشوده
    است سر از فرمان او برتافتند و خلعش کردند و هر کس درجایی به
    حکومت نشست . چون شمار شاهان افزونی گرفت فساد و هرج ومرج
    فزونی یافت .


    بر او تیره شد فره ایزدی ................به کژی گرایید و نا بخردی
    پدید آمد ازهر سویی خسروی ..........یکی نامجویی ز هر پهلوی
    سپه کرده و جنگ را ساخته ..............دل از مهر جمشید پرداخته
    کی اژدها فش بیامد چو باد ...............به ایران زمین تاج برسر نهاد
    صدم سال روزی به دریای چین ...............پدید آمد آن شاه ناپاک دین
    چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ ...............یکایک ندادش زمانی درنگ
    به ارش سراسر به دو نیم کرد ...............جهان را ازاو پاک بی بیم کرد


  2. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  3. #12
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    ضحاک

    ضَحاک اوستایی :اَژی دهاکه ارمنی : اَدَهَک از پادشاهان
    ایرانیان است. درشاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت
    نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می نشیند.
    ایرانیان که از ستم های جمشید پادشاه ایران زمین به ستوه
    آمده بودند به سراغ وی رفته و او را به شاهی می پذیرند.
    با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به
    دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو
    جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.
    و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد
    تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش،
    درفش کاویانی را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ
    با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه دماوند به بند می‌کشد.


    چو ضحاک شد بر جهان شهریار .........................برو سالیان انجمن شد هزار
    سراسر زمانه بدو گشت باز........................................بر آمد برین روزگار دراز
    نهان گشت کردار فرزانگان.................................. ....پراگنده شد کام دیوانگان
    هنر خوار شد جادویی ارجمند..................................نه ان راستی آشکارا گزند
    شده بر بدی دست دیوان دراز............................به نیکی نرفتی سخن جز به راز
    دو پاکیزه از خانه​ی جمشید........................................ برون آوریدند لرزان چو بید
    که جمشید را هر دو دختر بدند...................................سر بانوان را چو افسر بدند
    ز پوشیده​رویان یکی شهرناز...................................... ...دگر پاکدامن به نام ارنواز
    به ایوان ضحاک بردندشان ................................بران اژدهافشن سپردندشان
    بپروردشان از ره جادویی...................................... .بیاموختشان کژی و بدخویی
    ندانست جز کژی آموختن.................................جز از کشتن و غارت و سوختن
    چنان بد که هر شب دو مرد جوان.............................چه کهتر چه از تخمه​ی پهلوان
    خورشگر ببردی به ایوان شاه...................................همی ساختی راه درمان شاه
    بکشتی و مغزش بپرداختی.................................. ....مران اژدها را خورش ساختی
    دو پاکیزه از گوهر پادشا........................................ .......... دو مرد گرانمایه و پارسا

    فریدون هنگامی بر ضحاک ماردوش چیرگی پیدا می‌کند
    به ناگاه سروشی بر وی فرو آمده و او را از کشتن ضحاک
    اژدهافش باز می‌دارد و از فریدون می‌خواهد که او را در کوه
    به بند کشد. در کوه نیز، هنگامی که او قصد جان ضحاک
    می‌کند، سروش، دیگر بار، از وی می‌خواهد که ضحاک را
    به کوه دماوند برده و در آن جا به بند کشد. فرجام آنکه،
    ضحاک به دست فریدون کشته نمی‌شود، بلکه او را در
    شکافی بن‌ناپدید، با میخ‌های گران بر سنگ فرو می‌بندد.



    بیاورد مسمارهای گران ..............................به جایی که مغزش نبود اندران
    فرو بست دستش بر آن کوه باز..........................بدان تا بماند به سختی دراز
    ببستش بران گونه آویخته.................................... وزو خون دل بر زمین ریخته
    ازو نام ضحاک چون خاک شد...................................جهان از بد او همه پاک شد
    گسسته شد از خویش و پیوند او................................. بمانده بدان گونه در بند او

    پرسشی که برایم مطرح شده است :
    آیا ضحاک در تاریخ همان آستیاگ پدر بزرگ کورش است؟
    چنانچه پاسخ پرسش فوق مثبت باشد پس فریدون وکاوه
    چه کسانی هستند؟


    - - - به روز رسانی شده - - -

    مار در داستان ضحاک :

    مار یک نماد میترایی و مهری و دارای چندین مفهوم نمادین است. یکسری از مفاهیم مار، مفاهیم کهن آریایی هستند و یکسری از مفاهیم نیز بعدا به آن افزوده شده است.

    در مفهوم کهن آریایی مار نماد سلامتی، زندگی و طول عمر است. در بعضی از فرهنگ‌ها نیز نماد زندگی دایمی است. پس یک سمبل ایزدی به حساب می‌آید، اما در اسطوره‌های زرتشتی مار نماد اهریمنی است. به عبارت دیگر در اسطوره‌های زرتشتی مفهوم مار دگرگون می‌شود و مار نماد شیطانی پیدا می‌کند.


  4. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  5. #13
    همکار تالار سایر موضوعات علمی و عمومی
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    181
    ارسال تشکر
    810
    دریافت تشکر: 975
    قدرت امتیاز دهی
    1190
    Array
    Client's: جدید8

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar ArTeSh Bod Dadbin نمایش پست ها
    سپاس گذارم از شما

    مشکل اینجاست که کسی به چنین مباحثی اهمیتی نمی دهد




    نفرمایید...من که بینهایت مشتاق بوده و هستم...

    جناب آقا، ممکنه از
    تصاویر شاهنامه متناسب و مرتبط با نظم و نثرهای برگزیده استفاده شود ...
    این کار
    تصویرسازی ذهنی بهتری را برای خواننده به همراه می آورد و موجب همراهی بهتر خواننده مطلب با وقایع داستان ها می شود و البته سبب ماندگاری بیشتر این مطالب ارزشمند در اذهان خوانندگان ....که تمام موارد میتواند افزایش علاقه مندی به پرداختن بیشتر به چنین مطالب ارزشمندی را به ارمغان آورد...
    سپاس...
    یا به اندازه تلاشت آرزو کن یا به اندازه آرزوهایت تلاش.

  6. 3 کاربر از پست مفید Client سپاس کرده اند .


  7. #14
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    65
    ارسال تشکر
    289
    دریافت تشکر: 242
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    سلام.ببخشیدمن ازاستادفارسی عمومیمون تودانشگاه شنیدم که کیومرث یاهمون گیومرتم(موجود میرا)حضرت آدم هست درسته؟
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم واحشرنامعهم ولعن اعدائهم.

  8. 2 کاربر از پست مفید ppm سپاس کرده اند .


  9. #15
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Client نمایش پست ها



    نفرمایید...من که بینهایت مشتاق بوده و هستم...

    جناب آقا، ممکنه از
    تصاویر شاهنامه متناسب و مرتبط با نظم و نثرهای برگزیده استفاده شود ...
    این کار
    تصویرسازی ذهنی بهتری را برای خواننده به همراه می آورد و موجب همراهی بهتر خواننده مطلب با وقایع داستان ها می شود و البته سبب ماندگاری بیشتر این مطالب ارزشمند در اذهان خوانندگان ....که تمام موارد میتواند افزایش علاقه مندی به پرداختن بیشتر به چنین مطالب ارزشمندی را به ارمغان آورد...
    سپاس...
    سپاس از شما

    و ممنون از پیش نهاداتتان حتما پی گیر خواهم شد



    نقل قول نوشته اصلی توسط ppm نمایش پست ها
    سلام.ببخشیدمن ازاستادفارسی عمومیمون تودانشگاه شنیدم که کیومرث یاهمون گیومرتم(موجود میرا)حضرت آدم هست درسته؟
    درود

    این دو شخصیت بسیار به هم شبیه هستند

    و در منابع زرتشتی و شاهنامه, ایشان نخستین انسان روی زمین بوده اند


  10. 2 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  11. #16
    همکار تالار سایر موضوعات علمی و عمومی
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    181
    ارسال تشکر
    810
    دریافت تشکر: 975
    قدرت امتیاز دهی
    1190
    Array
    Client's: جدید8

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar ArTeSh Bod Dadbin نمایش پست ها


    سپاس از شما

    و ممنون از پیش نهاداتتان حتما پی گیر خواهم شد





    درود

    این دو شخصیت بسیار به هم شبیه هستند

    و در منابع زرتشتی و شاهنامه, ایشان نخستین انسان روی زمین بوده اند



    سپاس...

    بله...
    آمده است که کیومرث از هیبتی متفاوت از هیبت انسان های امروزی برخوردار بوده... شاید بتوان اینگونه بیان کرد :
    هیبت مستطیل شکل و بسیار بلند...
    یا به اندازه تلاشت آرزو کن یا به اندازه آرزوهایت تلاش.

  12. کاربرانی که از پست مفید Client سپاس کرده اند.


  13. #17
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    جدای از تاریخ و گذشته ، شاهنامه بهترین راهنمای امروز ما هم هست .
    مردمان زمانه ما به واسطه غلبه صفات منفی بر روانشان عصبی و کلافه هستند .
    و اغلب از هر چیزی که دارند و ندارد ناراضی و ناشکرند و این باعث میشود تو گرفتاریهای
    بیشتری بیفتند که آنوقت پشیمانی فایده ندارد . پس بهتر است این چند بیت شاهنامه را
    آویزه گوش خود قرار دهیم :

    مباشید گستاخ با این جهان
    که او بتری دارد اندر نهان
    چنین است کردار این چرخ پیر
    ستاند ز فرزند پستان شیر

    چنان رفت باید که آید زمان
    مشو تیز با گردش آسمان
    بدیها به صبر از مهان بگذرد
    سر مرد باید که دارد خرد


  14. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


  15. #18
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    افریدون

    در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک.
    مادرش فرانک او را به دور از چشم ضحاک به یاری گاو ناموری به نام
    برمابه («بَرمایه» یا «پُرمایه») در بیشه‌ای پرورش می‌دهد. تا هنگامی
    که کاوه با مردمان به نزد فریدون می‌روند و وی را به رزم با ضحاک می‌کشانند.
    او چرم‌پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهر می‌آراید و آن را درفش کاویانی نام
    می‌نهد و به کین‌خواهی بر می‌خیزد. برادران فریدون به فرمان او پیشه وران
    را وا می‌دارند که گرزی برای او فراهم آورند که بالای سر آن گاوی باشد.
    چون گرز گاوسر آماده می‌شود، فریدون به سوی کاخ ضحاک می‌رود.
    فرستاده‌ی ایزدی راز گشودن جادوهای ضحاک را به فریدون می‌اموزد.
    در فرجام فریدون به کاخ وارد می‌شود و از شبستان صحاک که خوبرویان
    در آنجا گرفتار هستند شهرنواز وآرنواز، دختران جمشید را رهایی
    می بخشد. در فرجام هنگامی با ضحاک روبرو می‌شود، گرز گاوسر
    را بر سر او می‌کوبد و چون پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می‌دارد،
    با بندی که از چرم شیر فراهم می‌کند دست و پای ضحاک را می‌بندد و
    در غاری در دماوند او را زندانی می‌کند. سپس فریدون بر تخت می‌نشیند
    و خسروانی می‌کند. برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن
    فریدون می‌دانند. همسران و پسران فریدون: فریدون شهنواز و ارنواز را به
    همسری برمی گزیند و سه پسر حاصل این ازدواج هاست . سلم و تور
    از یک مادر و ایرج از مادری دیگر .

    پیروزی فریدون بر ضحاک او را به جایگاه پیروزمندترین مردمان
    (بعد از زرتشت) می‌رساند و مایه به دست آوردن بخشی
    ازفره جمشید را که گریخته؛ میشود.

    در باره او در شاهنامه آمده‌است:


    فریدون فرخ فرشته نبود..............ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

    بداد و دهش یافت آن نیکوئی .......................تو داد و دهش کن فریدون توئی

    در ادامه به تقسیم پادشاهی توسط فریدون بین فرزندانش
    ایرج ،تور و سلم ، و کشته شدن ایرج توسط بردارش تور
    که سر اغاز همه تحولات تاریخی ایران زمین میباشد
    و انتقام منوچهر از تور و شباهت های فریدون
    شاهنامه با کورش بزرگ در تاریخ خواهیم پرداخت.


  16. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


  17. #19
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    این مقدمه را 43 سال پیش دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در باره کتابش
    (
    زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه ) نوشته . ببینید در باره آشفته حالی
    اون موقع چی نوشته حالا که دیگه نور علا نور شده :


    دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
    در زبان فارسی چند کتاب هست که طیّ قرنها، قُوت روان قوم ایرانی بوده است؛ یکی از آنها و شاید برتر از همۀ آنها شاهنامۀ فردوسی است. پیوند مردم با سواد و حتّی کم سواد ایران با آثار بزرگ ادبی خود، پیوندی مستمر و همراه با ارادت و اعتقاد بوده است. تنها در دوران ماست که این پیوند سستی گرفته، و به همین سبب است که ما در بین تحصیل کرده‌های کشور خود، که بعضی از آنها مدارک معتبر علمی یا مقام های مهّم هم دارند، به این همه روح‌های عبوس و نازا و حریص و ناآرام بر می‌خوریم. این روان ها چون نهال‌هائی که آفتاب ندیده باشند، از جوهر حیات بی بهره مانده‌اند.
    به خصوص در این دوره که مشرق زمین در معرض هجوم تمدّن صنعتی قرار گرفته و دنباله رو غرب شده است، و ریشه‌های مردم آن در زندگی روز بروز سست‌تر می‌شود، نیاز ما به تسلّی و به اتکاء بر سرمایه‌های معنوی خویش از همیشه افزون‌تر است. یکی از اشتباهات ما و همۀ مردم تجدد زدۀ دنیا این است که تصوّر می‌کنیم زندگی را ما کشف کرده‌ایم؛ چون گذشتگان ما مثلاً تلویزیون و دیگ زودپز نداشته‌اند، معنی زندگی را نمی فهمیده‌اند که چیست، جانداران بدبختی بودند که روزی بدنیا می‌آمدند و روزی از دنیا می‌رفتند، بی آنکه بدانند از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند.
    غرور بی جهتی که مردم امروز دنیا را گرفته، دریچه روح آنان را به روی تأمّل و تنبّه و واقع بینی بسته است و موجب گردیده که زندگی تا حد غیرقابل تحملی تصنعی و سرد بشود. حتی مردم مرفه زمان ما چون باشندگان باغ وحش شده‌اند که همۀ اسباب خور و خواب و آسایش برایشان فراهم است، امّا به هر سو روی می‌برند تنشان به میله‌های فلزّی قفس می‌خورد.
    شاهنامه یکی از کتابهائی است که می‌تواند در این گیرودار به یاری نسل سرگردان کنونی بیاید و روح مغرور و ملتهب او را مایۀ تنبه و تسکینی باشد. این کتاب دارای چهار خصیصه مهم است: یکی آنکه سند قومّیت و نسبنامۀ مردم ایران است، ریشه‌های آنان را تا گذشته‌های افسانه‌ای می‌گسترد و پنجرۀ این مُلک را بر روی افق پهناور زمان می‌گشاید. ممکن است پرسیده شود به چه درد می‌خورد این گذشتۀ دور؟ به این درد که اقتضای طبیعت بشر آن است که می‌خواهد احساس شخصیت و اصالت بکند، وجود ملّی خویش را در این جهان توجیه بکند و تکیه‌گاه تاریخی‌ای برای خود بیابد؛ همانگونه که فرد احتیاج به غرور و شخصیت دارد، ملت هم احتیاج به غرور و شخصیت دارد.
    دوم آنکه شاهنامه عصاره و چکیدۀ تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است، ما هیچ کتاب دیگری نداریم که طپش‌های قلب ایران قدیم را به این روشنی و دقت در خود ثبت کرده باشد. شاهنامه هر چند آمیخته به افسانه باشد، ارزش آن برای شناسائی ایران باستانی از تاریخ بیشتر است؛ چه، تاریخ ثبت یک سلسله وقایعی است که بیشتر جنبۀ مومیایی دارند، در حالی که افسانه‌ها، آنگونه که در کتابی چون شاهنامه آمده‌اند، کشش و کوشش زندۀ یک ملّت را بیان می‌کنند. از خلال شاهنامه، نحوۀ زندگی کردن و اندیشیدن قوم ایرانی استنباط می‌گردد و ارزش آن به سنجش در می‌آید. مثلاٌ برای شناخت و دو تمدن بزرگ باستانی، یکی یونان و دیگری ایران، اگر جنگ ایران و توران را با ایلیاد و اودیسۀ هُمر مقایسه کنیم، به استنتاج‌های گرانبهایی دست خواهیم یافت که عمق انسانی تمدّن ایران را بر ما آشکار می‌کند، و حال آنکه هیچ سند دیگری از عهدۀ گواهی‌ای به این گویایی بر نمی‌آید. (1)
    سوم آنکه شاهنامه یک کتاب انسانی است، نه تنها حماسۀ ساکنان ایران، بلکه حماسۀ بشر پوینده را می‌سراید که با سرنوشت قهّار دست و پنجه نرم می‌کند، رنج می‌کشد و می‌کوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود بگذارد. شاهنامه مانند هر کتاب بزرگ دیگری، از یکسو تعارض و از سوی دیگر تعادل بین جسم و روح را می سراید؛ تعارض به این معنی که بشر پای بند وضع محدود خاکی خویش است، به جسم آسیب پذیر و اسیر خویش وابسته است، فرسوده و درمانده می‌شود، علیل می‌گردد و می‌میرد، اما از سوی دیگر روح آرزو پرور و پهناور و اوج گیرنده دارد، طالب کمال و رهایی است. در این کشمکش بین جسم و روج بشر فرزانه مقهور نمی‌شود، بلکه می‌کوشد تا تعادلی بیابد؛ آئین زندگی درست این است. انسان در عین آنکه با وضع زمینی خود سازگار و دمساز می‌ماند، حسرت زندگی بهتر و پاکیزه‌تر را در دل نمی‌میراند. این است سرمشقی که پهلوانان برجستۀ شاهنامه به ما می‌دهند. بزرگی آنها در آن است که زندگی را دوست می‌دارند، بی‌آنکه از مرگ بترسند؛ از عمر بهره می‌گیرند، بی‌آنکه اعتباری جهان را از یاد ببرند؛ هیچ انسانی نمی‌تواند بزرگ باشد، مگر آنکه بداند چگونه مرگ را خوار بشمارد. ارزش زندگی هر کس تنها به این نیست که چگونه زندگی کرده است، به این نیز هست که چگونه مرده است. راز زندگی چیزی جز عکس‌العمل در برابر طبیعت و دادوستد با طبیعت نیست، بنابراین چون ارتباط انسان با طبیعت کم شود، قدرت جذب او از زندگی نیز کاهش می‌یابد. احساس من این است که ما امروز خیلی کمتر به معنای واقعی زندگی می‌کنیم، تا این مردان و زنان نیمه افسانه‌ای چند هزار سال پیش که در شاهنامه وصفشان آمده؛ از این رو هنوز محتاج آنیم که درسی از آنها بیاموزیم.
    چهارم آنکه شاهنامه یک اثر ادبی بی نظیر است. شاید تعداد کتاب‌هایی که به این ارزش و عظمت باشند، در سراسر ادبیات جهان به ده نرسد. زیبایی و ابّهت کلام فردوسی و بلندی فکر او، حد نهایی توانایی بشر را در سخن گفتن می‌نماید. شاهنامه مانند نور آفتاب بر بی‌سواد و باسواد، بر قصر شاهان و قهوه خانه‌های محقّر یکسان تابیده است، و شاید تنها کتابی در زبان فارسی باشد که نتوان خواند بی آنکه اشک در دیده بگردد.


    پیوند
    سرآغاز کتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه


  18. 2 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  19. #20
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : تاریخ به روایت شاهنامه

    فردوسی در شاهنامه واژه "خرد" را بسیار به کار برده و همگان را بدان سفارش کرده است.
    همین قابل تامل می باشد.
    کسی که اینقدر بر خردورزی تاکید کرده نمی تواند بدون اساس سرایش کرده باشد و سروده های او ریشه در واقعیات دارند.
    به یزدان گر خرد داشتیم
    کجا این سرانجام بد داشتیم


  20. 2 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: 21st December 2014, 08:55 PM
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 23rd November 2014, 10:13 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th October 2014, 07:03 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th December 2009, 05:51 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •