دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چرا بد یهی بدیهی است؟

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    داروسازی
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    4,102
    دریافت تشکر: 8,277
    قدرت امتیاز دهی
    2253
    Array
    ارغنون's: جدید11

    پیش فرض چرا بد یهی بدیهی است؟

    بدیهی یا ضروری آن است که در آن اقامه ی برهان لازم نیست و خود پایه و ریشه ی بسیاری از مفاهیم است. در برخی مفاهیم ما لفظ بدیهی را اطلاق می کنیم حال تصور یا تصدیق باشد برای نمونه می توان در بخش تصدیق این مثال را آورد که کل از جزء بزرگتر است که مفهومی بدیهی است. یا می توان برای تصوبر بدیهی به هستس اشاره کرد.

    همواره هستی و نیستی(مفهوم هستی و نیستی دو مفهوم هستند ولی از سنخ ماهیت نیستند.یعنی نمی توانند جنس یا نوع یا فصل واقع شوند.) مفاهیمی بودند که پایه و اساس فلسفه و مابعدالطبیعه از آن جهت که به بررسی وجود مفاهیم می پردازد بوده اند.

    اما تا به حال به این نیاندیشیده ایم که چرا ما نباید در بدیهی یا ضروری شک کنیم یعنی از بعدی که یک مرحله قبل از اطلاق قرار داد.

    همیشه گفته ایم که این هست یا آن نیست اما نگفته ایم که چرا این هست یا چرا آن نیست. اما توضیح اینکه می توانیم ما بدیهی را همان ادراک بدانیم و در بخش علم حضوری برشماریم چرا که علم حضوری آن است که بر ذهن ما نقش می بندد بدون آنکه تعقلفی ذهنی برآن عارض شود.

    بدیهی اطلاعاتی خام است که بی هیچ پیش داوری ذهن را فرا می گیرد.

    شاید در ذهن انسان ضروریات مستلزم امور خارجی باشد،یعنی تا چیزی را حس نکنیم وجودش را نمی پذیریم اما این در حالی است که ما چیزهایی را هم نمی بینیم اما هم وجود دارند و هم ما آنها را پذیرفته ایم. پس تا اینجا می توانیم اینطور نتیجه گیری کنیم که بدیهی یا ادراک حتما نباید محسوس باشند؛حواس نیز عاملی برای بدیهی ساختن امور برای ما نیستند به راستی بدیهیات چرا بدیهی شده اند؟

    مفهومی بدیهی مانند هستی را می توان از این جهت نیز بررسی کرد که آیا بدیهی بودن هستی در ذات آن است یا عارض بر آن است.

    بدیهی برای هستی ذاتی است و ذاتی را نمی توان از مفهوم سلب کرد یا حتی اگر عارض بر آن باشد می توان آن را از هستی گرفت، هستی،هست بودنش ذاتی است نه بدیهی بودن به عبارتی بدیهی منسوب و عارض بر هستی است. اما توضیح این که عرضی را می توان سلب کرد ولی با سلب بدیهی از هستی،هستی عام الاطلاق نخواهد بود و صرفا یک مفهوم است، این در حالی است که هستی بر همه چیز اطلاق می گردد.

    بدیهی برای هستی اگر به معنای شمول آن باشد ذاتی و در ذهن عرضی است. ممکن است سوال پیش آید چگونه یک مفهوم برای مفهومی می تواند هم ذاتی و هم عرضی باشد ؟ – برای توضیح بیشتر درباره ی سوال و جلوگیری از طویل گشتن این مقاله دوستان را به مطالعه علم حضوری و حصولی ارجاع می دهم.-

    حل مسئله دیگر این که آیا برای بدیهی نیز این دو حالت متصور است یا نه؟

    آیا برای بدیهی هم بدیهی بودن در خارج عرضی و در ذهن ذاتی است یا بر عکس؟

    بدیهی خود از مفهومی دیگر وام گرفته نشده است و خود ریشه و پایه و اصل است. حقیقت این است که بدیهی هم در خارج و هم در ذهن وحدت ذاتی دارد به عبارت دیگر هم از نظر ماهیت و هم از نظر وجود باید متحد باشد چرا که پیش از آن مفهومی وجود ندارد و به عبارتی مفهومی مولد است.

    آیا بدیهی غیر قابل تعریف است؟

    غیر قابل تعریف می شود کاز باب این که بی نیاز از تعریف است.چون بدیهی و بسیط واقعی اجزا ندارد که بخواهد تجزیه بشود.این به این معنا نیست که بگوییم نظری ها قابل تعریف اند و بدیهی ها غیرقابل تعریف هستند و حالا که غیر قابل تعریف اند پس مجهول می مانند.

    اگر ما درخارج یک شی بسیط پیدا کنیم غیر قابل تجزیه است نه از باب این که نیاز به تجزیه دارد و تجزیه پذیر نیست بلکه اساسا جزء ندارد!

  2. کاربرانی که از پست مفید ارغنون سپاس کرده اند.


  3. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    داروسازی
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    4,102
    دریافت تشکر: 8,277
    قدرت امتیاز دهی
    2253
    Array
    ارغنون's: جدید11

    پیش فرض پاسخ : چرا بد یهی بدیهی است؟

    توضیح دو نکته را ضروری می دانم!
    اول آنکه گفتید بداهت در عین اطلاق به تصدیقات، به تصورات نیز اطلاق می شود. حال آنکه منظور شما را در مورد اطلاق بداهت بر تصورات نمی فهمم! بدیهی بودن تصدیقات، همان طور که گفتید به معنای پذیرش صدق بی واسطه ی گزاره هاست، اما بداهت تصورات به چه معناست؟ اگر منظورتان از تصورات بدیهی، تصوراتی است که بی واسطه در ذهن نقش می بندند، باید بگویم در مورد «هستی» چنین نیست!
    شما گفتید که تصور هستی بدیهی است، در عین اینکه مفهوم هستی، ماهیت نیست. من گمان نمی کنم این سخن امکان پذیر باشد. گمان نمی کنم اصلا تصور هستی به صورت خام، امکان پذیر باشد! همان طور که گفتم فکر می کنم بهتر است گفته شود که «هستی» اصلا واجد مفهوم نیست تا اینکه گفته شود تصورش بدیهی است. چطور می توانید ادعا کنید که تصوری از هستی دارید، در حالیکه نمی توانید هیچ خصوصیت و ویژگی ای از آن ارائه کنید.
    بگذارید به گونه ی دیگر استدلال کنم: فرض کنید «هستی» تصورپذیر است. وقتی قبول کردید که تصوری در اختیار دارید، باید بتوانید ویژگی هایی را برشمارید که بتواند این تصور شما را از سایر تصوراتتان تفکیک کند. به عبارت دیگر وقتی در تصوری تامل کردید، بتوانید به واسطه ی این ویژگی ها، تشخیص دهید که این تصور، تصور چه چیزی است! حال آنکه گفتید تصور هستی، ماهیت نیست، و این یعنی هیچ ویژگی و خصوصیتی ندارد. بنابراین هیچ روشی هم برای تمییز تصور خود از سایر تصورات ندارید. از اینرو چگونه مطمئن می شوید که تصورتان، تصور هستی است؟ چگونه تشخیص می دهید که تصورتان متعلق به هستی است؟ به نظر می رسد که شما نیز در دام اشتباه صدرا در تفکیک قائل شدن میان ماهیت و وجود، در ذهن شده اید، که خود متکی بر استدلال های نادرست «اصالت وجود» است!
    وقتی از علم حضوری سخن می رانید، باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که میان تصور ذهنی و امر واقع، فاصله ای جدی انداخته اید. بنابراین گمان می کنم روش شما در قائم کردن «امر بدیهی» بر «علم حضوری» هیچ مشکلی را حل نمی کند!
    در جایی گفتید: « اما این در حالی است که ما چیزهایی را هم نمی بینیم اما هم وجود دارند و هم ما آنها را پذیرفته ایم. پس تا اینجا می توانیم اینطور نتیجه گیری کنیم که بدیهی یا ادراک حتما نباید محسوس باشند. »
    نحله ی تجربه گرا، امر محسوس را صرفا شامل واقعیات عینی نمی داند، چنانکه لاک استدلال می کند که بسیاری از تصورات ما عینا امر واقع نیستند، بلکه متشکل از مجوعه ای از تاثرات هستند. به عبارت دیگر بسیاری از تصورات برساخته ی مجموعه ای از اجزاست که هر کدام به طور مجزا در طبیعت یافت می شود. همچون «کوه طلا» که اجزاء آن در طبیعت وجود دارد، هر چند خودش عینا در خارج موجود نباشد. بنابراین «کوه طلا» هم در نحله ی تجربه باور، امر محسوس شناخته می شود. حال از شما می خواهم که اگر از «خردباوری» دفاع می کنید، به تجربیات اشاره کنید که نه عینا، شئ خارجی باشند و نه متشکل از تجربیات خارجی! یعنی تصوراتی را ذکر کنید که منشا آنها به هیچ عنوان تجربه ی عینی نباشد.
    مورد دیگر اینکه گفتید که «امر بدیهی» قابل تعریف نیست. با توجه به اینکه بدیهیات را به دو گروه تصورات و تصدیقات تقسیم کردید، مساله ی «صدق» صرفا در مورد تصدیقات بدیهی قابل بررسی است. حال پرسش من این است که آیا صدق تصدیقات بدیهی نیز قابل اثبات است یا خیر؟ زیرا پذیرش صدق تصدیقات بدیهی به علم حضوری، به معنای اثبات نیست! و از طرفی چون توسل به علم حضوری، شهودگرایانه و غیرقابل اعتماد است، پذیرش امر بدیهی به اتکای آن، منطقی و عقلانی نیست!

    http://new-philosophy.ir/

  4. کاربرانی که از پست مفید ارغنون سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th November 2009, 09:10 AM
  2. در مری چه خبر است؟
    توسط MR_Jentelman در انجمن مری، معده، روده ها
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 7th October 2009, 08:49 PM
  3. اتاق کار شما چگونه است؟
    توسط Asghar2000 در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 11th August 2009, 01:25 AM
  4. مقاله: آیا خدا خالق پلیدی است؟
    توسط MR_Jentelman در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th July 2009, 09:08 PM
  5. آیا ازدواج فامیلی خطرساز است؟
    توسط *مینا* در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th July 2009, 10:49 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •