ماجرای عاشق شدن یک مدیر دولتی -
روزنامه خبر نوشت:
فیلمی که 2 سال در انتظاراکران مانده بود و مسئولان معاونت امور سینمایی وقت ؛محتوی داستانش را به گفته ی سازندگان اش در خط منافع امپریالیسم تشخیص داده بودند، بالاخره در اکران پائیزی رنگ پرده ی نقره ای رابه خود دید.طرفه آنکه هیچ دلار سبزی هم از لای " کتاب قانون " بیرون نیفتاد.
کمدی موقرو اجتماعی "کتاب قانون " با زیرساختی سرشار از نقد و طنز گزنده؛ بدرستی آستانه ی تحمل مسلمان مادرزاد را به تماشاگر عرضه می کند.در جایی که همه خودرا بی نیاز از توصیه ی می دانند ، و خود را مسلمان ترین می خوانند ،یک تازه مسلمان صفر کیلومتر به زندگی مسلمانی شان و بدرستی ایراد می گیرد. حرف او بحث انجام فرایض نیست . در مقوله های اجتماعی و سنت های خانوادگی است که این چالش ها بروز پیدا می کند. و این دیندار صفرکیلومتر کیست ؟ دختری به نام ژولیت ،یک دختر زیبای لبنانی که پیش از این مسیحی بوده و دانشجوی زبان و ادبیات فارسی و دورگه هم هست و از والدین فرانسوی و لبنانی . اما چطور مسلمان شده و مچ بگیر مسلمانان مادرزاد ؟ اینگونه که از قضای روزگار یک مدیر ایرانی به اسم مهندس رحمان توانا که پژوهشگری خبره نیز هست و تحصیلات عالی راستکی هم دارد (نخندید؛ فیلم است دیگر و مدیر دولتی اش هم آدم حسابی است)در یک سفر کاری و حرفه ای به لبنان ،این این خانم زیبارو را می بیند و یکدل که نه صد دل عاشقش می شود.خب آدمی است و دلش . اما این مهندس توانا دیگر دارد با سالهای جوانی اش خداحافظی می کندو در طی این سالها هم هیچ دختری دلش را نلرزانیده بود تا اینکه رسیده به این سن و سال . اما باز هم اشکالی ندارد. عشق در هر سنی اگر لیاقتش باشد در دل آدم را می زند و یا قفل آن را می شکند. اما اشکال کار برای ابراز این عشق از سوی این مرد ایرانی باکفایت در چیست؟یکی تفاوت سنی زیاد مهندس توانا با ژولیت است ، دیگر اینکه این دختر مسیحی است ،و اگر اصلا او پا پیش بگذارد و جواب هم بگیرد با تفاوت های دینی و فرهنگی و اجتماعی چه کند ؟ و مطلب آخر او یک مدیر دولتی است . پس باید بی گدار به آب نزند...
سکانس های حضور ژولیت در ایران ؛ زمانی که دیگر همسر توانا شده و اسلام آورده و نامش نیز به آمنه تغییر کرده ، اما عینیت یافتن های همان زینهارهایی است که ،توانا این مدیر دولتی سنتی از قبل در ذهن داشت . ژولیت اسلام را پذیرفته و اجرای مبانی آن را در زندگی نوع بشر بسیار راهگشا و مفید می داند.و خود را بسیار مقید به انجام این مبانی می داند. اگر این فیلم را دیده اید ، سکانس بازار و خرید کردن ژولیت را به یاد بیاورید . او میوه فروش را به سبب دغل بازی رسوا می کند و مسلمانی اش را زیر سئوال می برد چراکه برخلاف ما او این دستورات اسلام را جدی گرفته و به آن علاقه مندی و پایبندی نشان می دهد.او حتی دستورات و روایات ائمه را هم مطالعه کرده و در باره آنها بی تفاوت نیست .
برای ژولیت اما نوع سلایق و سنت ها ی خانواده ی شوهرش هم مورد تعجب است . از منظر او یک خانواده سوپر مسلمان شیعه چطور می تواند مثل ریگ دروغ به هم ببافد و قطار قطار غیبت ردیف کنند.ژولیت این ناهنجاری ها را می بیند ، مثل همه ی ما ، اما فرق او با عمده ی ما به عنوان مسلمانان مادرزاد ؛ این است که در باره ی این ناهنجاری های اجتماعی ، و لاف زدن های دینی ، دیالوگ می کند . هم در اجتماع مثل همان قضیه بازار که در بالا گفتم و هم در خانواده این کار را انجام می دهد . اما هیچ یک از افراد خانواده ی توانا با این رفتارهای ژولیت موافق نیست که هیچ ؛ دلشان می خواهد سر به تنش نباشد.حتی خود رحمان هم اگرچه هنوز عاشق ژولیت است اما از این رفتارش به ستوه آمده و نمی تواند اینگونه چالش های منطقی را هضم کند. فقط این کوکب خواهر رحمان است که واقعا ژولیت را درک می کند و او را می فهمد . با همه ی این حرفها ، ژولیت مجبور می شود بگذارد به برود به دیارش و کسی هم البته جلویش را نمی گیرد.اگرچه مدیر دولتی داستان ؛ ته دلش واقعا ژولیت را دوست دارد.
"کتاب قانون" اگرچه در ساختارش با طنزی گزنده اوضاع و احوال دینداری ما را به چالش می گیرد اما تعادل را هم حفظ می کند. بالاخره ایرانی مسلمان شیعه باید چیزی برای روکردن داشته باشد. "محمد رحمانیان" واقعا در پایان داستان نبوغ به خرج داده تا این توانمندی بدرستی به چشم بیاید.چراکه بعد از رفتن ژولیت در حالیکه او بسیار به زندگی اجتماعی ایرانی ها و دینداری شان بد گمان شده بود ، حادثه بم سرمنشا این توانمندی میشود . چرا که وقتی ژولیت قضیه زلزله بم را می فهمد و جانفشانی ایرانی ها را می بیند، در می یابد که نه اینجوری ها هم نیست . دینداری ایرانی و فرهنگ اجتماعی اش در موقع لزوم چه کارها که نمی کند.
خوبی کتاب قانون در این است که اگرچه مارا پاستوریزه نشان نمی دهد اما زیرساخت داستانش هم به لودگی نمی افتد. این فیلم یک طنز تلخ اجتماعی و وافعی را رو می کند که البته سرشار از حقایق ناگفته هم هست . هرچه بود ماجرای عاشق شدن یک مدیر دولتی و اسلام آوردن یک دختر مسیحی و ازدواج این دو با هم هیچ ربطی و دخلی به امپریالیسم نداشت . اما ظن مسئولان سابق ؛این فیلم مستحق ترفیع را به توقیف کشانید.
کتاب قانون"؛ هدر رفتن یک ایده درخشان
دوشنبه 25 آبان ماه سال 1388
پارس فیلم ـ فیلم سینمایی "کتاب قانون" به کارگردانی مازیار میری ایده اولیه خوبی دارد که در فیلمنامه به خوبی به آن پرداخته نشده است و این ایده جذاب و تازه در فیلمنامه هدر رفته است.
گروه فرهنگ و هنر: وقتی به توقیف طولانی مدت "کتاب قانون" فکر میکنم دلم میخواهد با نگاه مهربانتری به نقایص و کاستیهای آن نگاه کنم، وقتی به جبهه گیریهای مختلف در مورد آن فکر میکنم خیلی دلم میخواهد بار دیگر و این بار خوشبینانه فیلم را ببینم تا شاید با نگاهی تلطیف شده در مورد آن بنویسم و وقتی یادم میافتد که محمد رحمانیان نویسنده آن است میخواهم سرم را به دیوار بکوبم تا شاید نظرم در مورد فیلم عوض شود.
اما متاسفانه "کتاب قانون" فیلم قابل دفاعی نیست. سر هر رشتهای را که بگیری چند تکه میشود تا به انتها برسد. همه چیز پا در هوا و بیمنطق است، مردی با این میزان سرسپردگی به خانوادهاش، بدون مطلع کردن آنها ازدواج می کند و بعد همسرش را به همان خانه میآورد و دست آنها می سپارد و زن هم که تحصیلکرده، زرنگ و باهوش است و پدر و مادری هم دارد، بدون هیچ آشنایی درستی و بدون هیچ شناختی و بدون کوچکترین واکنشی از طرف خانوادهاش، با مردی بسیار مسنتر از خودش و متعلق به یک کشور دیگر ازدواج میکند و کارو تحصیل و زندگیاش را رها میکند تا به خانه مادری او بیاید و با تعدادی خاله خانباجی زندگی بگذراند و به معلم اخلاق شبانه روزی شان بدل شود!
ولیت در شرایطی این وظیفه را بر عهده میگیرد که شخصیت منفی فیلم نیست. تصور کنید که یک آدم صبح زود شما را با پاشیدن آب سرد روی صورتتان بیدار کند و در تمام طول روز نیز دائما مراقبتان باشد و با دیدن هر حرکتی از شما موجی از نصیحتهای تند و تیز را بدون هیچ شگرد و ظرافتی به سویتان روانه سازد و حتی سی دی ضبط خودرو را عوض کند و قبل از خواب هم مسواک زدنتان را چک کند. چه احساسی به جز تنفر نسبت به این موجود سمج پیدا خواهید کرد؟ همینهاست که فیلم را به یک سخنرانی اخلاقی تبلیغاتی بدل میکند و نه چیزی بیش از آن.
متاسفانه در "کتاب قانون" صرفا به سطحیترین لایههای فرهنگی توجه شده است. عمه و مادر و خواهر رحمان از خلا به قول فیلم گناهکار(!) پدید نیامدهاند و اساسا مقایسه آنها با آن زندگی محدودشان با دختری تحصیلکرده و آشنا به فرهنگها و زبانهای مختلف به شدت ساده انگارانه است.
چگونه میشود ژولیت را با خواهر و مادر رحمان مقایسه کرد، او برای خودش درآمدی دارد و در کشوری دیگر خانه و زندگی دارد و اگر بخواهد رحمان را ترک میکند میتواند به سر خانه و زندگی اش برگردد (که این کار را هم میکند) و در این صورت منطقی است که مهریه اش آب باشد.چرا خواهران رحمان ، بدون هیچ شغل و درآمدی باید گناهکار تلقی شوند ،آن ها در صورت جدا شدن از همسرشان با مهریه ی آب کجا می توانند خانه بگیرند و زندگی شان را بگذرانند؟
گذشته از تمام اینها تکلیف فیلم با شخصیت اصلی یعنی رحمان اصلا مشخص نیست. شخصیت رحمان فاقد هسته مرکزی است، هیچ ویژگی ندارد که او رااز سایران متمایز کند، او بسیار به خانواده اش وابسته است اما بیخبر و با آن شرایط عجیب ازدواج میکند، در ظاهر همسرش را دوست دارد اما از مردی که از او متنفر است اطاعت میکند تا به خاطر دلایلی که حتی به درستی به زبان هم نمیآیند همسرش را آزار دهد، خانوادهای به شدت مذهبی و سختگیر دارد اما آنها برای نماز صبح بیدارش نمیکنند و...
از آن سو واقعا نمیتوان فهمید که حاج آقای سختگیر اداره به چه مناسبتی و چگونه از داخل خانه رحمان و روابط خانوادگی او با جزئیات با خبر است؟ آیا مادر به شدت سنتی او با مرد غریبه ی ناشناسی (که اتفاقا دوست فرزندش هم نیست!) تماس میگیرد و وقایع روز مره خانه را برای او بازگو میکند؟ اگر فیلم افراط را نقد میکند پس چرا وقتی از ژولیت (بعنوان فرشته نجات و بهترین آدم روی کره زمین !) هم میخواهند برای گزینش اداره نماز بخواند نماز جعفر طیار میخواند؟
ارتباط خمسه خمسه با ژولیت که تنها فامیلش خمسه است چیست و اصلا چرا باید چنین موضوعی مطرح شود؟ اهل جنگ بودن یا نبودن رحمان غیر از این که سن و سالش را مشخص و ازدواج آسان ژولیت را با او غیر قابل باورتر میکند در کجای فیلم به کار میآید؟در اوایل فیلم ژولیت از کمک فراوان رحمان میگوید، آیا منظور او از آن همه کمک فراوان همان بیرون بردن مرد مست و خواب آلوده از کافه است؟
البته در کنار تمام اینها صحنههای جالبی هم در فیلم پیدا میشود، میتوان گفت که نیم ساعت اول فیلم بهترین دقایق آن را تشکیل میدهد اما بعد از آن هم لحن داستان تغییر میکند و هم از بار کمدی آن کاسته میشود و در نتیجه تماشاگران زیادی درست در همین حول و حوش زمانی سینما را ترک میکنند.
اعزام هیئت ایرانی به لبنان و برگزاری جلساتی که حتی موارد قرائت شده در آنها هر بار به همان شکل تکرار میشود و هدایای نفیسی که هر بار نصیب طرف مذاکره میشود موضوع بسیار جالبی است. خوشبختانه این صحنهها خیلی خوب از آب درآمده و به موجزترین شکل هم حرفش و هم طنزش را میرساند. این از همان بخشهایی است که ما را یاد نوشتههای زیبای محمد رحمانیان میاندازد. ای کاش در کنار خط اصلی داستان (و یا حتی به جای آن) تا انتها ادامه پیدا میکرد و سمت و سویی تازه میافت.
در انتها نمیتوان از یاد برد که این فیلم مدتها پس از ساخته شدن روی پرده آمده و در مورد فیلمهای دارای تاریخ مصرف، این موضوع میتواند نابود کننده باشد. اگر "کتاب قانون" در زمان خودش اکران میشد این فرصت را مییافت که ارتباط درست تری با تماشاگر آن زمان برقرار کند و با قضاوتی متناسب با حال و هوای تولیدش مواجه شود و از آن سو، منتقدان و نویسندگان نیز در نقد آن دچار عذاب وجدان نمیشدند.
- - - - - - - - - - - - - -
نیوشا صدر
منبع: مهر
علاقه مندی ها (Bookmarks)