در ادبيات ما ابيات فراواني يافت مي شود که به نوعي بر نفي عقل دلالت دارند
اين موضوع را ايجاد کردم تا ببينم دوستان چه استنباطي در اين خصوص دارند و اطلاعاتشان در چه حد است؟
آيا شعراي بزرگ ما ضد منطق و استدلال و عقلانيت حرکت مي کرده اند؟
اگر جوابتان منفي است، پس دليل وجود چنين ابياتي را چه مي دانيد؟
آزمودم عقل دورانديش را - بعد از اين ديوانه سازم خويش را (مولانا)
جمله ي ديوان من ديوانگي است - عقل را با اين سخن بيگانگي است (عطار)
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي - عشق داند که در اين دايره سر گردانند (حافظ)
پاي استدلالين چوبين بود - پاي چوبين سخت بي تمکين بود (مولانا)
علاقه مندی ها (Bookmarks)