دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 13 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 124

موضوع: ㋛㋛ خاطراتی از جنس آمپول ㋛㋛

  1. #11
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط امير آشنا نمایش پست ها
    چرا طوريش بشه ؟
    خودش سرمشو گرفته
    الكي سرم زده

    مشكلي نداره؟!

  2. کاربرانی که از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند.


  3. #12
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,104
    ارسال تشکر
    5,214
    دریافت تشکر: 4,319
    قدرت امتیاز دهی
    39
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba نمایش پست ها


    خودش سرمشو گرفته
    الكي سرم زده

    مشكلي نداره؟!


    سرم قندي نيم ليتري مشكلي برا يه آدم بالغ سالم ايجاد نمي كنه جزاينكه كمي ادرارآوره

    سرمشم براي ادب كردنش دادم دست خودش نگه داره كه يه ذره دستش خسته بشه كه نشد



    تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم

    مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...










  4. 2 کاربر از پست مفید امير آشنا سپاس کرده اند .


  5. #13
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba نمایش پست ها
    شما ساكن جنوب ايرانين؟
    نه من ساكن شمال ايران هستم.

    ولي اين خاطره كه گفتم مال زماني بود كه ساكن تهران بودم.

    خودمم كه يادم نبود! برام تعريف كردن.


  6. 5 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  7. #14
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط امير آشنا نمایش پست ها
    يادمه حدود 6 سال قبل تو دانشگاه يكي از دوستان خيلي بهم لطف داشت گير داده بود بيا بهم سرم قندي بزن بي خودي مي گفت مي خوام سر حال بشم خلاصه هرچي ازش خواستم بي خيال بشه قبول نكردو كم كم داشت ازم دلخور ميشد ... منم كه جايي نداشتم گفتم بخوابه رو ميز ناهارخوري اتاق انترنا اونم خوابيدو داخل رگش آنژيوكت گذاشتمو بهش سرم وصل كردم . از اونجا كه اونجا پايه سرم نداشتيم سرمو دادم دستش گفتم من فعلا كار دارم خودت همينجور كه خوابيدي سرمم بالا نگهدار خواستم يه كاري كنم كه ديگه هوس اين برنامه ها رو نداشته باشه ولي اشتباه مي كردم چون انقدر بهش مزه داد كه مجبورم كرد بعدها هم بهش سرم بزنم
    سرمش رو زيرجلي تجويز ميكردي تا يه حال توپ بهش ميدادي

    راستي سرم قندي چرا شيرين نبود


  8. 4 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  9. #15
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    با سلام.

    گذشت و گذشت و گذشت . . .

    تا من چهار طرف گهواره رو بوسيدم و پستونك هام رو آويزون كردم

    و رفتم كلاس دوم راهنمايي.

    در اين زمان ما ساكن بندعباس بوديم.

    يك هفته اي بود كه احساس درد زيادي توي ساق پام ميكردم.

    ورم هم داشت و صورتم باد كرده بود.همراه با ادراري خوش رنگ

    رفتيم پيش يك متخصص گفت حتماً لبو خورده!

    فرداش اوضاع وخيم شد و لخته هم ميشد!

    رفتيم بيمارستان و 2 روز بستري بودم و 1000 نوع آزمايش.

    توي راه رو نيشسته بودم كه يه خانم عينكي صدام زد و گفت:

    من بازرس هستم از تهران امروز اومدم بازديد اينجا.

    مشكل شما چيه؟

    منم ظاهر داستان رو گفتم و خانم دكتر گفت برو رو ترازو.

    31 كيلو بودم. گفت: هفته ي پيش چند كيلو بودي؟ گفتم 26.

    دفترچه بيمم رو گرفت توش نوشت گلبولو نفريت.

    و در حقيقت با ترازو تشخيص صحيح داد!

    رفتم براي كشت ادرار ديدم انگار اون بادكنكه گرد و خاكيه !

    منم اول با آب شستمش.

    دكتر آزمايشگاه اومد گفت چرا با آب شستي اينو؟

    منم گفتم نشستم.

    گفت اگه نشسته بودي توش ميكرب نميرفت!

    و من فهميد بهترين ماده ي شوينده ادرار به اصطلاح نجس هست!

    كلاً خيلي مورد توجه دكترا بودم!

    فشارم 21 بود و تا 23 ميرفت بالا و من روي تخت نشسته بودم!

    ميگفتن سردرد هم نداري تو؟ ميگفتم نه تشنمه.

    آب بهم نميدادن نامردا.

    يه قرص عدسي رو ميشكوندن يك دهم اون رو ميريختن توي سرنگ با آب مقطر ميريختن رو زبونم.

    فشارم در جا ميومد رو 12 . نميدونم چرا پس قرص رو توي اون سايز ساخته بودن؟!

    اين بيماري هم از بي توجهي به گلودرد گرفته بودم.

    خلاصه توي 6 روز به من يك ميليون دويست هزار تا پنيسلين يك ميليون و دويست زدن.

    و از خطر رماتيسم قلبي در رفتم.

    و مرخص شدم.

    هفته اي يك بار ميرفتم پيش دكتر.

    توي هواي بندر همش پليور تنم بود.

    يه دختر خانم كه اهل روستا بود تو بيمارستان تخت بغليم بود.

    بيمادي ديابت داشت بنده خدا.

    يه روز من و اون با هم وارد مطب دكتر شديم.

    دكتر به باباش گفت داروهاي دخترت رو حتماً بذار تو يخچال.

    طرف گفت ما كه يخچال نداريم.

    ( دكتر افتاده ) يه كم تو فكر رفت و بعد به منشيش گفت:

    يخچال مطب رو بده ببرن با خودشون!

    طرف گفت آخه ما اونجا برق نداريم!

    دكتر افتاده آهي كشيد و سكوت كرد.

    بعد دست كرد تو كشوي ميز و يه چك نوشت به قيمت يه موتور برق!

    هرگز اون لحظه از ذهنم پاك نميشه.

    خــــــــــــــدا بيامـــــــــرزت دكتـــــــــــر افتـــــــــــاده

    تا روزي ديگر و گفتن خاطره اي ديگر براي شما. خدا نگهدار شما.

    شاد و موفق و واقع بين باشيد


  10. 9 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  11. #16
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,104
    ارسال تشکر
    5,214
    دریافت تشکر: 4,319
    قدرت امتیاز دهی
    39
    Array

    Wink پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط SaSaMc2 نمایش پست ها
    سرمش رو زيرجلي تجويز ميكردي تا يه حال توپ بهش ميدادي

    آخه نمي خواستم خيلي حالش جا بياد چون بي نهايت درد داره

    اينو گفتي ياد يه خاطره افتادم ...
    يه دكتر مسني بود كه تو يه پادگان خيلي ناجور كار مي كرد . پدر سربازا رو در مياوردن . بيچاره ها انقدر بهشون فشار ميومد كه بعضا خودشونو به غشو ضعفو بيهوشي مي زدن كه يه مدتي خلاص بشن . ولي تا ميومدن بهداري روبراه ميشدن
    يه بار يكي از اين سربازا خيلي سرتق بود . بهداريم كه اومد از جاش بلند نشد . هرچي اينور و اونورش كردن جواب نداد . يه دفعه دكتر پيره اومد با يه سرنگ به دست 5 سي سي آب مقطر كشيد ... تزريق كرد زير پوست شكم سربازه بدبخت از درد فرياد كشيد پريد چسبيد به سقف

    دكتره هم ژست پيروزمندانه اي به خودش گرفت گفت برو پسر جون تو حالت از منم بهتره



    تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم

    مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...










  12. 8 کاربر از پست مفید امير آشنا سپاس کرده اند .


  13. #17
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط امير آشنا نمایش پست ها
    آخه نمي خواستم خيلي حالش جا بياد چون بي نهايت درد داره

    اينو گفتي ياد يه خاطره افتادم ...
    يه دكتر مسني بود كه تو يه پادگان خيلي ناجور كار مي كرد . پدر سربازا رو در مياوردن . بيچاره ها انقدر بهشون فشار ميومد كه بعضا خودشونو به غشو ضعفو بيهوشي مي زدن كه يه مدتي خلاص بشن . ولي تا ميومدن بهداري روبراه ميشدن
    يه بار يكي از اين سربازا خيلي سرتق بود . بهداريم كه اومد از جاش بلند نشد . هرچي اينور و اونورش كردن جواب نداد . يه دفعه دكتر پيره اومد با يه سرنگ به دست 5 سي سي آب مقطر كشيد ... تزريق كرد زير پوست شكم سربازه بدبخت از درد فرياد كشيد پريد چسبيد به سقف

    دكتره هم ژست پيروزمندانه اي به خودش گرفت گفت برو پسر جون تو حالت از منم بهتره
    يه دكتر پادگان هم يه بار اين كار رو با يه سرباز جلوي من كرد منتها توي دستش زد.

    پوست دست طرف قلمبه شده بود


  14. 7 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  15. #18
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,104
    ارسال تشکر
    5,214
    دریافت تشکر: 4,319
    قدرت امتیاز دهی
    39
    Array

    Wink پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...




    امروز يه بنده خدايي مراجعه كرده بود كه دو هفته قبل هم اومده بود مطب . وقتي مي خواست بره گفت من مجددا كي مراجعه كنم ؟ گفتم براي واكسيناسيون 1 ماه ديگه مراجعه كنيد . گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!
    فكر كنم ميومد مطب برا تفريح



    تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم

    مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...










  16. 6 کاربر از پست مفید امير آشنا سپاس کرده اند .


  17. #19
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!
    فكر كنم ميومد مطب برا تفريح
    اخی بنده خدا چقدر هم مشتاق بوده من اگه جای ایشون بودم میگفتم انشاالله این دفعه اخری بود که میومدم اگه دفعه بعدی هم در کار بود که یه جوری میپیچوندمش

    واقعا به چه تفریحی هم علاقه داشته .
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  18. 6 کاربر از پست مفید آبجی سپاس کرده اند .


  19. #20
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط امير آشنا نمایش پست ها


    امروز يه بنده خدايي مراجعه كرده بود كه دو هفته قبل هم اومده بود مطب . وقتي مي خواست بره گفت من مجددا كي مراجعه كنم ؟ گفتم براي واكسيناسيون 1 ماه ديگه مراجعه كنيد . گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!
    فكر كنم ميومد مطب برا تفريح
    شما دفعه اول به اون شخص گفتين يك ماه ديگه بيا؟

    و اون دو هفته بعد اومده!

    با خودش گفته شايد بازم بتونم دو هفته ي ديگه بيام و قال قضيه كنده بشه.

    البته شايد


  20. 6 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 13 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا ژاپن به توسعه تكنولوژي دست يافته است
    توسط *مینا* در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 10th January 2013, 08:58 PM
  2. معرفت شناسي در انديشه استاد مطهري
    توسط آبجی در انجمن معرفت شناسی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 12th August 2010, 12:14 PM
  3. اعلام جزئيات نحوه استفاده از تسهيلات جديد در مورد خدمت وظيفه عمومي
    توسط Asghar2000 در انجمن اخبار و گزارش تصویری نظامی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th June 2009, 10:02 PM
  4. آموزشی: ژنتیک و شبیه سازی
    توسط Mina_Mehr در انجمن ژنتیک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th May 2009, 01:05 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •