تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
با سلام.
گذشت و گذشت و گذشت . . .
تا من چهار طرف گهواره رو بوسيدم و پستونك هام رو آويزون كردم
و رفتم كلاس دوم راهنمايي.
در اين زمان ما ساكن بندعباس بوديم.
يك هفته اي بود كه احساس درد زيادي توي ساق پام ميكردم.
ورم هم داشت و صورتم باد كرده بود.همراه با ادراري خوش رنگ
رفتيم پيش يك متخصص گفت حتماً لبو خورده!
فرداش اوضاع وخيم شد و لخته هم ميشد!
رفتيم بيمارستان و 2 روز بستري بودم و 1000 نوع آزمايش.
توي راه رو نيشسته بودم كه يه خانم عينكي صدام زد و گفت:
من بازرس هستم از تهران امروز اومدم بازديد اينجا.
مشكل شما چيه؟
منم ظاهر داستان رو گفتم و خانم دكتر گفت برو رو ترازو.
31 كيلو بودم. گفت: هفته ي پيش چند كيلو بودي؟ گفتم 26.
دفترچه بيمم رو گرفت توش نوشت گلبولو نفريت.
و در حقيقت با ترازو تشخيص صحيح داد!
رفتم براي كشت ادرار ديدم انگار اون بادكنكه گرد و خاكيه !
منم اول با آب شستمش.
دكتر آزمايشگاه اومد گفت چرا با آب شستي اينو؟
منم گفتم نشستم.
گفت اگه نشسته بودي توش ميكرب نميرفت!
و من فهميد بهترين ماده ي شوينده ادرار به اصطلاح نجس هست!
كلاً خيلي مورد توجه دكترا بودم!
فشارم 21 بود و تا 23 ميرفت بالا و من روي تخت نشسته بودم!
ميگفتن سردرد هم نداري تو؟ ميگفتم نه تشنمه.
آب بهم نميدادن نامردا.
يه قرص عدسي رو ميشكوندن يك دهم اون رو ميريختن توي سرنگ با آب مقطر ميريختن رو زبونم.
فشارم در جا ميومد رو 12 . نميدونم چرا پس قرص رو توي اون سايز ساخته بودن؟!
اين بيماري هم از بي توجهي به گلودرد گرفته بودم.
خلاصه توي 6 روز به من يك ميليون دويست هزار تا پنيسلين يك ميليون و دويست زدن.
و از خطر رماتيسم قلبي در رفتم.
و مرخص شدم.
هفته اي يك بار ميرفتم پيش دكتر.
توي هواي بندر همش پليور تنم بود.
يه دختر خانم كه اهل روستا بود تو بيمارستان تخت بغليم بود.
بيمادي ديابت داشت بنده خدا.
يه روز من و اون با هم وارد مطب دكتر شديم.
دكتر به باباش گفت داروهاي دخترت رو حتماً بذار تو يخچال.
طرف گفت ما كه يخچال نداريم.
( دكتر افتاده ) يه كم تو فكر رفت و بعد به منشيش گفت:
يخچال مطب رو بده ببرن با خودشون!
طرف گفت آخه ما اونجا برق نداريم!
دكتر افتاده آهي كشيد و سكوت كرد.
بعد دست كرد تو كشوي ميز و يه چك نوشت به قيمت يه موتور برق!
هرگز اون لحظه از ذهنم پاك نميشه.
خــــــــــــــدا بيامـــــــــرزت دكتـــــــــــر افتـــــــــــاده
تا روزي ديگر و گفتن خاطره اي ديگر براي شما. خدا نگهدار شما.
شاد و موفق و واقع بين باشيد
آخه نمي خواستم خيلي حالش جا بياد چون بي نهايت درد داره
اينو گفتي ياد يه خاطره افتادم ...
يه دكتر مسني بود كه تو يه پادگان خيلي ناجور كار مي كرد . پدر سربازا رو در مياوردن . بيچاره ها انقدر بهشون فشار ميومد كه بعضا خودشونو به غشو ضعفو بيهوشي مي زدن كه يه مدتي خلاص بشن . ولي تا ميومدن بهداري روبراه ميشدن
يه بار يكي از اين سربازا خيلي سرتق بود . بهداريم كه اومد از جاش بلند نشد . هرچي اينور و اونورش كردن جواب نداد . يه دفعه دكتر پيره اومد با يه سرنگ به دست 5 سي سي آب مقطر كشيد ... تزريق كرد زير پوست شكم سربازه بدبخت از درد فرياد كشيد پريد چسبيد به سقف
دكتره هم ژست پيروزمندانه اي به خودش گرفت گفت برو پسر جون تو حالت از منم بهتره
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
امروز يه بنده خدايي مراجعه كرده بود كه دو هفته قبل هم اومده بود مطب . وقتي مي خواست بره گفت من مجددا كي مراجعه كنم ؟ گفتم براي واكسيناسيون 1 ماه ديگه مراجعه كنيد . گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!
فكر كنم ميومد مطب برا تفريح
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
اخی بنده خدا چقدر هم مشتاق بوده من اگه جای ایشون بودم میگفتم انشاالله این دفعه اخری بود که میومدم اگه دفعه بعدی هم در کار بود که یه جوری میپیچوندمشگفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!
فكر كنم ميومد مطب برا تفريح
واقعا به چه تفریحی هم علاقه داشته .
شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبینجمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)