سلام
در مورد عمل لیزیک چشم اطلاعاتی دارید؟
آیا خطر ناک هست؟
سلام
در مورد عمل لیزیک چشم اطلاعاتی دارید؟
آیا خطر ناک هست؟
راستش من یه خورده اطلاعاتی در باره لیزیک دارم..
یعنی پارسال که میخواستم عمل کنم دکتره یه چیزایی بهم گفت..
لیزیک یک نوع جراحی با لیزر هستش که جراح بوسیله یک دستگاهی به نام میکرو کراتوم لایه نازکی از روی قرنیه را بر میداره.که این لایه نازک از روی قرنیه بلند میشه طوری که هنوز به قرنیه متصل هستش بعدش با دستگاه لیزر اگزایمر مقداری از بافت قرنیه که قبلا مشخص شده بوده رو از بستر قرنیه تراش میدن
اون مقدار بافت برداشت شده بر اساس قدرت چشمتون(که قبل از عمل اندازه گیری کردند)مشخص ممیشه که معمولا با شماره عینک شما مطابقت داره.
بعد لایه نازک رو میزارن سر جای قبلیش بدون اینکه نیاز به بخیه داشته باشه , بعد چند دقیقه هم کاملا به محل خودش میچسبده
زمان این عمل برای هر چشم هم کمتر از 10 دقیقه هستش
یه توصیه ای هم که دکتر بهم کرد که باعث شد لیزریک نکنم این بود که هر وقت شماره چشم برای 6 ماه ثابت موند عمل کنم
چون اینطوری عمل میکردم ولی بعد 6ماه دوباره از اول چشمم ضعیف میشد و احتیاج به عینک داشتم
ولی در مورد خطرش..
راستش اینی که من باهاش صحبت کردم زیاد خطرناک نمیدونست ..
حالا خطرناک بودن و نبودنش رو دیگه من نمیدونم
هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...
مسعود یه سری اطلاعات در مورد لیزیک داد . منم بهش یه نکته رو اضافه کنم که این روش درمان برای دور بینی ، نزدیک بینی و آستیگماتیسم است .
حالا در مورد خطراتش ....
ليزيك بطور دائمي اپتيك و فيزيولوژي چشم شما را تغيير ميدهد. جراحی که شما باهاش مشورت می کنین خطر لیزیک رو 1% عنوان می کنه . ولی این 1% برای هر یک از چشماس . در واقع یعنی 2% . ولی طبق تحقیقاتی که شده 12% از افراد بعد از عمل لیزیک دچار مشکلات شدید بینایی در شب شدن . بعضی دچار مشکلات دیگری مثل : مشکلات بینایی حین رانندگی ، سردرد ، حساسیت به نور و .... شدند .
این عوارض باعث ایجاد آستیگماتیسم نامنظم میشه . آستیگماتیسم نامنظم با عینک قابل درمان نیست . باید از لنزهای تماسی استفاده کرد ولی چون سطح قرنیه با لیزیک مسطح شده ، لنز به خوبی روی چشم قرار نمی گیره !
ضمن اینکه یه روش جدید درمانیه و خطرات و عوارضش طولانی مدتش خیلی شناخته شده نیست .
همانطور كه عرض شد براي پاسخ به سوالات ذكر شده مي بايست مطالبي در خصوص امواج مغزي بيان شود...
به طور ساده ، امواج مغزي حاصل فعاليت الكتريكي سلولهاي مغزي هستند كه البته اين جريانات الكتريكي به طور ثابت نبوده و ريتميك هستند ( به همين دليل به شكل موج مشاهده مي شوند )
براي تشخيص بسياري ( و نه همه ) اختلالات مغزي خصوصا درگيري هاي قشر مغز، بررسي امواج حاصل از فعاليت الكتريكي سلولهاي مغزي كاربرد دارند كه اين بررسي توسط الكتروانسفالوگرافي انجام مي شود . اين دستگاه داراي الكترودهايي است كه بر روي مناطق خاصي از پوست سر ( و البته بسته به اختلال مورد نظر ، حتي بر روي پرده صماخ و يا استخوان ethmoid در سقف بيني ) نصب مي شوند . همان گونه كه مستحضريد بخشهاي مختلف مغز ، كاركردهاي متفاوتي دارند ؛ بنايراين با قرار دادن الكترودها در نواحي مختلف سر( مثلا در نواحي پيشاني چپ و راست و ... ) و بررسي جريان الكتريكي در هر بخش مي توان به اختلالات همان بخش پي برد . متداولترين دستگاه هاي الكتروانسفالوگرام (EEG) داراي 10 تا 20 الكترود هستند كه به نواحي تعيين شده روي پوست سر متصل مي شوند . در اين دستگاهها همانند دستگاههاي ثبت الكتريكي قلب مي توان از اشتقاقهاي دو قطبي و يك قطبي بهره گرفت . در اشتقاق دو قطبي ، هر دو الكترود فعال هستند ولي در اشتقاق يك قطبي يكي از الكترودها خنثي است .بنابراين بسته به تعدا الكترودهاي مورد استفاده و نوع اشتقاق (دو يا تك قطبي ) چندين منحني امواج الكتريكي توسط يك دستگاه از فرد رسم مي شود كه هر منحني مربوط به يك اشتقاق است ( مثلا اشتقاق مربوط به ناحيه پس سري راست و پيشاني راست و ... ) و با بررسي منحني هر اشتقاق محل عارضه احتمالي تا حد زيادي مشخص مي شود ...
مطالبي كه عرض شد ، كلياتي ساده بود كه در حد توان تلاش گرديد به نحوي مطرح شود كه براي همه علاقمندان به موضوع ( فارغ از زمينه تخصصي ) قابل استفاده باشد .
ان شاالله در پست بعدي به معرفي امواج مغزي مي پردازيم ...
با سپاس از توجه شما
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
در ادامه پست قبلي ...
امواج مغزي و تشخيص صرع :
به طور كلي امواج مغزي در انسان چهار دسته كلي دارد كه ملاك تشخيص عمده بيماري هايي كه بر اساس تغييرات الكتروانسفالوگرافي تشخيص داده مي شوند ، تغيير در فركانس اين امواج است .
اين چهار موج عبارتند از :
1. امواج آلفا ( α )
2. امواج بتا ( β )
3. امواج تتا ( θ )
4. امواج دلتا ( δ )
امواج بتا بالاترين فركانس ( امواج ريز با فركانس حدود 50 هرتز كه البته خود به دو دسته ديگر نيز تقسيم مي شود ... ) را دارد و به طور معمول در زمان هوشياري مغز ( حالت هيجان يا تفكر ) ايجاد مي شود .
امواج آلفا فركانس كمتري نسبت به امواج بتا دارد و در زمان آرامش و زماني كه فعاليت ذهني به حداقل رسيده باشد ( استراحت مغزي و نه بدني ) مشاهده مي شود ( در خصوص امواج آلفا مباحث جالبي وجود دارد كه ان شاالله در تاپيك ديگري به آن خواهيم پرداخت ... ) .
امواج تتا در زمان كاهش هوشياري و خواب ديده مي شود و نسبت به امواج آلفا فركانس كمتر و طبيعتا دامنه بيشتري دارد ( البته اصولا با افزايش سن و نيز با كاهش سطح هوشياري ، فركانس امواج كاهش و دامنه آنها افزايش مي يابد ) .
سه موج ذكر شده مشروط بر آن كه در زمان هاي مخصوص به خود مشاهده شوند طبيعي هستند .
امواج دلتا فركانس بسيار پايين ( معمولا بين 3 – 0 هرتز ) دارند و برخي اوقات در نوزادان و افراد سالمند به طور طبيعي مشاهده مي شوند ولي به طور كلي امواج دلتا غير طبيعي هستند و عمدتا در موارد زوال عقلي مشاهده مي شوند .
اصولا الكتروانسفالوگرافي عمدتا در تشخيص صرع ، انواع انسفاليت ، هپاتوانسفالوپاتي ها ، اختلالات مربوط به هوشياري و برخي بيماري هاي ژنتيكي كاربرد دارد ولي با توجه به خصوصيات امواج مغزي ، بايد توجه داشت تفسير يك الكتروانسفالوگراف به شدت وابسته به سن و سطح هوشياري فرد در زمان الكتروانسفالوگرافي مي بباشد ؛ به اين مفهوم كه نوار الكتروانسفالوگرافي فرد خاص را نمي توان با نوار مربوط به افراد ديگر مقايسه كرد بلكه مي بايست هر الكتروانسفالوگراف بر اساس شرايط سني و سطح هوشياري بيمار مورد تفسير قرار گيرد .
با مقدمات نسبتا مفصلي كه ارائه شد حال مي توان به سوالاتي كه دوست عزيزم جناب غريبه مطرح كردند پاسخ داد . به بيان ساده مي توان گفت معمولا در تشنج هاي ناشي از انسفاليت و هپاتوانسفالوپاتي ، امواج مربوط به همه اشتقاق ها دچار تغييرات غير طبيعي هستند ( تغيير در فركانس ) ولي در انواع صرع ( حتي نوع grand mal يا صرع بزرگ ) معمولا امواج موجود در اشتقاق يا اشتقاقهاي خاصي كه كانون صرعي در ناحيه مربوط به آن ها قرار دارد تغييرات اساسي نشان مي دهند ، هرچند در زمان حمله صرعي امواج در كل مغز پخش مي شود ولي باز هم محل شروع حمله صرعي ( كانون صرع ) به واسطه تغييرات غير طبيعي شديدتر ( تغيير شديد در فركانس امواج ) مشخص خواهد بود . نكته ديگر آنكه بيمار مبتلا به صرع در همه حالات ( و نه فقط در زمان حمله تشنجي ) داراي امواج غير طبيعي در محل كانون صرعي هستند ( چون همواره اين نقاط داراي آستانه تحريكي پايين تري هستند ) كه اين امر تشخيص صرع را حتي در زماني كه فرد دچار حمله تشنجي نيست امكانپذير مي سازد .
همه نكاتي كه در خصوص تشخيص صرع ذكر شد در مورد absence epilepsy يا همان صرع غياب ( كه خود نوعي از grand mal محسوب مي شود ) نيز مصداق دارد با اين تفاوت كه تشخيص صرع غياب به واسطه عدم وجود علايم باليني بارز ، مشكل تر است و تنها الكتروانسفالوگرافي آن را مشخص مي كند ( چه در زمان حمله و چه در شرايط عادي با الكتروانسفالوگرافي قابل تشخيص است ) .
اميدوارم با اين توضيحات طولاني موفق به پاسخگويي به سوالات دوست گرامي شده باشم . از حوصله اي كه به خرج داديد سپاسگزارم
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
سلام خدمت دوست عزيز
اگر مغز را تحت تاثير فركانسي مثلا مشابه فركانس موج تتا قرار دهيم ، موج تتا به مغز القا شده و و در سطح سلول هاي عصبي مغز ( نرون ها ) پخش مي شود . حال ممكن است اين فركانس القايي به صورت نور يا صوت باشد كه در هر صورت نتيجه اين امر ايجاد موج تتاست ( بنابراين پاسخ سوال شما مثبت است ) ...
اگر دوستان مايل بودند در خصوص امواج آلفا مطالبي بيان مي شود كه بخشي از مجهولات مربوط به نقش امواج مغزي در آن معلوم خواهد شد ...
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
ابتدا توضيحات مختصري در خصوص موج بتا :
همانطور كه عرض شد امواج بتا بيشترين فركانس و كمترين دامنه را دارند و حاصل هوشياري و فعاليت قشر مغز هستند كه البته امواج بتا دو دسته هستند (بتا 1 و بتا 2 ) كه در اين ميان فركانس اين دسته ها تا حدودي با يكديگر متفاوت است ( بتا 1 فركانس كمتر و ولتاژ بيشتري دارد و بتا 2 معمولا در زمان فعاليت هاي ذهني شديد مثل تفكر ايجاد مي شود ) ولي در هر صورت هر دو دسته موج بتا حاصل فعاليت قشر مغز هستند . طبيعتا امواج بتا در زمان خواب و حتي قبل از آن يعني زماني كه فرد به دور از تفكر آماده خوابيدن مي شود از بين رفته و جاي خود را به امواج ديگري ( ابتدائا موج آلفا و سپس موج تتا ) مي دهد . معمولا امواج بتا بيشتر در نواحي آهيانه و پيشاني مغز توسط دستگاه الكتروانسفالوگرام ثبت مي شوند ...
ان شاالله در پست بعدي به معرفي ابعاد جالبي در خصوص امواج آلفا مي پردازيم ...
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
امواج آلفا
امواجي را كه ولتاژ آنها 50 ميكرو ولت و فركانس آنها 13 - 8 هرتز باشد تحت عنوان امواج آلفا مي شناسيم . اين امواج در انسان به هنگام آرامش و استراحت مغز ، در شرايط بيداري ثبت مي شوند . احساس بينايي سبب قطع اين امواج و ايجاد امواج نامنظم با ولتاژ پايين مي گردد . اين امواج بيشتر در منحني هاي الكتروانسفالوگرافي مربوط به ناحيه پس سري ( و به درجات كمتري در نواحي پيشاني و آهيانه مغز ) ملاحظه مي شوند . در صورتي كه ارتباط بخش تالاموس ( كه مركز هوشياري بدن است با قشر مغز قطع شود ، امواج آلفا ناپديد مي شوند . در اينجا لازم است مقدمه اي در خصوص هوشياري بيان شود ...
مغز انسان و البته ساير پستانداران به دو بخش تقسيم مي شود ؛ مغز جديد ( بخش بالايي مغز ) يا Neocephal و مغز قديم ( بخش پاييني مغز ) يا Rhinocephal . مغز قديم كنترل مراكز غير ارادي بدن را بر عهده دارد و مغز جديد بخش آموزش پذير مغز است و بر اساس استدلال و آموزش كار مي كند .در روند تكاملي موجودات زنده ، در انسان كه پيشرفته ترين موجود زنده است بخش بالايي مغز بيشترين رشد را دارد . ميان مغز جديد و مغز قديم ارتباط وجود دارد و تمام حواس بدن ( مثل بينايي ، شنوايي ، لامسه و ... ) به جز حس بويايي از طريق تالاموس ( كه جزئي از مغز قديم است ) براي ادراك به مغز جديد مي روند . همه پيام هاي عصبي نيز كه در واقع در پاسخ به اين پيام هاي حسي ايجاد مي شوند از بخش مغز قديم به سمت تالاموس و از آنجا به سمت اندامهاي بدن مي روند . براي مثال زماني كه جسمي را مشاهده مي كنيم ، انرژي نوراني اين جسم سبب تحريك عصب حسي بينايي در پشت چشم مي شود ، پيامي كه از اين عصب ايجاد مي شود به سمت مغز رفته و پس از عبور از تالاموس ( مغز قديم ) به به سمت مركز بينايي در قشر مغز ( مغز جديد ) مي رود . در اين مركز پيام اين عصب درك شده و پاسخي ايجاد مي شود كه اين پاسخ از طريق رشته هاي عصبي از تالاموس عبور كرده و به چشم مي رود و سبب مي شود ما تصوير جسم را مشاهده كنيم .
بنابر اين مغز جديد تاثيراتي بر مغز قديم دارد كه شدت اين تاثيرات بستگي به ميزان تقويت مغز قديم دارد كه اين موضوع با تمرين و آموزش امكانپذير است . مثلا مي توان با تمرين حتي بر روي ضربان قلب كه يك فعاليت غير ارادي و تحت كنترل مغز قديم است تاثير گذاشت و شدت آن را كم و زياد كرد !
خلاصه مطالب بالا به اين صورت است تالاموس كه مركز هوشياري و حافظه در بدن است با قشر مغز در ارتباط است و اگر به هر دليلي ارتباط قشر مغز با تالاموس قطع شود ( كه زماني كه فرد از تفكر باز مي ايستد و هيچ گونه استفاده اي از قشر مغز نمي كند دقيقا چنين اتفاقي مي افتد ) تالاموس مي تواند خصوصيات ويژه خود را اعمال كند . در اين حالت چون تحريكي از گيرنده هاي حسي به قشر مغز نمي رسد كل ادراك بر عهده تالاموس قرار مي گيرد و در واقع در زماني كه تالاموس هدايت كامل حواس بدن را بدون كنترل قشر مغز بر عهده مي گيرد ، امواج آلفا ظاهر مي شوند ...
همانطور كه قبلا نيز ذكر شد امواج آلفا زماني بروز مي يابند كه فرد بدون اينكه بخوابد از قشر مغز خود هيچ گونه استفاده اي نكند . حالت حواس پرتي ، شنيدن بدون فهميدن و نگريستن بدون ديدن از مشخصات حالات ايجاد كننده امواج آلفا هستند . اگر در زمان بيداري ميزان امواج آلفا زياد باشد و يا فرد حتي در زمان تفكر نيز داراي امواج آلفا باشد ، اين امر مي تواند نشاندهنده يك اختلال مغزي بوده كه موجب دور شدن ذهن از واقعيات مي گردد ...
در هيپنوتيزم نيز امواج آلفا بر مغز تسلط مي يابند . تفاوت از بين رفتن حس درد در اثر دارو و بي دردي در اثر هيپنوتيزم در اين است كه دارو عصب مربوطه را مهار مي كند در حالي كه در هيپنوتيزم ، مغز از پيام هاي دردي كه به آن مي رسد صرفنظر مي كند . در جراحي هايي كه با بي دردي ايجاد شده توسط هيپنوتيزم انجام مي شود ، تغييرات شديد فشار خون طي جراحي نشان مي دهد پيام هاي درد به سمت مغز مخابره مي شوند ولي تالاموس تحت تاثير تلقين اين پيام ها را حذف مي كند . نكته قابل توجه ديگر اينكه مواد مخدري مثل ماري جوانا ، LSD و بسياري مواد ديگر ، امواج آلفا ايجاد مي كنند و اين گونه مواد مخدر ، حالت جذاب و رويايي خود را مديون بروز اين امواج هستند بنابراين مي توان با آموزش توليد امواج آلفا در مغز ، براي افراد معتاد جانشين بي خطري براي ايجاد اين حالت هاي جذاب به آنها تقديم نمود !
با سپاس از توجه شما عزيزان
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)